مجموع فتاوی و رسائل شیخ محمد بن صالح العثیمین مجلد دوم : بدعت 

345 سؤال: مقداري در مورد بدعت توضيح دهيد؟

جواب: رسول الله صلي الله عليه و سلم در مورد آن مي فرمايد:**ً إِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَكُلُّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ** (زنهار از امور تازه ايجاد شده در دين بپرهيزيدکه هر بدعتي گمراهي و هر گمراهي در آتش است.) پس چه هم اکنون به آن اقدام کرده و يا مدتي آن را انجام داده باشد به سببش گناهکار محسوب مي شود. زيرا هنگامي که رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد در آتش است يعني اين گمراهي علت عذاب در آتش مي باشد. و حال که رسول الله صلي الله عليه و سلم امتش را از آن برحذر داشته نشانه آن است که مفسده محض است و آن را نيز به طور عام بيان داشته و به چيزي تخصيص ننموده است بنابراين همانگونه که مي فرمايد: هر بدعتي گمراهي است پس بايد از آن پرهيز کرد. بدعت در حقيقت انتقاد غير مستقيم از شريعت اسلام است و معني آن اين است که شريعت، ناقص است و بدعت گذار به واسطه بدعتي که ايجاد مي نمايد قصد تکميل آن را دارد و لازم است که ما هم اعلام داريم هر بدعتي گمراهي و هر گمراهي در آتش است و از هر بدعتي بايد خود را دور داشت و پروردگار را جز به وسيله آنچه تشريع نموده، عبادت ننمايد تا پيرو حقيقت باشد که در غير اين صورت هرکس در راه بدعت قدم نهد بدعت گذار را به جاي رسول الله صلي الله عليه و سلم پيشواي خود قرار داده است.

346 سؤال: معني بدعت چيست و ضابطه آن چگونه است؟ آيا بدعت حسنه داريم؟ و معني فرموده رسول الله صلي الله عليه و سلم در اين حديث**من سن في الاسلام سنة حسنة** چيست؟

جواب: ضابطه بدعت و معيار تشخيص آن اين است که پروردگار را به وسيله چيزي که آن را تشريع ننموده عبادت کنند. و اگر خواستيد اينگونه بيان داريد که بدعت، عبادت کردن پروردگار متعال به وسيله چيزي است که پيامبر صلي الله عليه و سلم و خلفاي راشدين رضي الله عنهم به آن وسيله عبادت نکرده اند. تعريف اول از فرموده خداوند متعال گرفته شده که مي فرمايد:*أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ*[1] «آيا آنان شريکاني دارند تا چيزي را که خداوند به آن اجازه نداده است برايشان تشريع نمايند.» و تعريف دوم از اين فرموده رسول الله صلي الله عليه و سلم گرفته شده است که مي فرمايد:**عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ من بعدي تَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ** (واجب است که به سنت من و سنت خلفاي راشدين هدايت يافته بعد از من تمسک جوييد و آن را محکم بگيريد و خود را از چيزهاي تازه ايجاد شده در دين بپرهيزيد.) پس هرکس خداوند را به چيزي که تشريع ننموده و يا به چيزي که رسول الله صلي الله عليه و سلم و خلفاي راشدين بر آن نبوده اند عبادت کند چنين فردي مبتدع و بدعت گذار است و فرقی نمی کند اين بدعت مربوط به اسماء و صفات پروردگار و يا متعلق به احکام و شريعتش باشد. اما در مسائل عادي زندگي که در آن از عرف و عادت پيروي مي شود بدعت در دين ناميده نمي شود هر چند از لحاظ لغت آن را بدعت بنامند. اما آن بدعتي نيست که رسول الله صلي الله عليه و سلم امت را از آن برحذر داشته است. اينکه انسان سنتي را شروع نمايد يعني عمل کردن به آن را آغاز کند يا اينکه سنت ترک شده اي را زنده کند يا اينکه عملي را انجام دهد و آن را وسيله تحقق يک امر عبادتي قرار دهد مجموعاً سه مورد می باشند:

·   اول اينکه: سنت بر کار فردي که پيش از همه به انجام آن عمل مبادرت نموده اطلاق مي شود، دليل اين مورد حديثي است که در آن رسول الله صلي الله عليه و سلم روزي جماعتي پيش وي آمدند و آنها در نهايت احتياجي و فقير بودند؛ رسول الله صلي الله عليه و سلم مردم را به بخشش و کمک به آنها تشويق کرد. مردي از انصار کيسه اي پر از نقره که در دستش سنگيني مي کرد را آورد و آن را در منزل پيامبر صلي الله عليه و سلم قرار داد. رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمود:**مَنْ سَنَّ فِي الْإِسْلَامِ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَأَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا بَعْدَهُ** (هرکس يک سنت نيکو در اسلام بنا نهد پاداش اين کار نيکو براي او محفوظ است و اجر کسي را که به آن عمل مي کند را دارد.)[2]

·   دوم اينکه: در مورد کسي که سنت ترک شده اي را زنده مي کند مي گويند آن را تأسيس نمود هر چند آن را هم تشريع نکرده ولي بدين صورت از آن ياد مي شود.

·   سوم اينکه: چيزي را که وسيله انجام امر شرعي است انجام دهد چنانکه مدرسه اي را بسازد و يا کتابي را چاپ کند اين امر ذاتاً يک مسئله عبادتي نيست بلکه وسيله انجام و تحقق يک عبادت است. اين موارد هم داخل در مفهوم فرموده رسول الله صلي الله عليه و سلم مي باشد.**مَنْ سَنَّ فِي الْإِسْلَامِ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَأَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا بَعْدَهُ** (هرکس يک سنت نيکو در اسلام بنا نهد پاداش اين کار نيکو براي او محفوظ است و اجر کسي را که به آن عمل مي کند را دارد.) و الله اعلم.

347 سؤال: کسي که در زندگي خويش سنت را رعايت مي نمايد با کسي که اهل بدعت است  چگونه معاشرت کند؟ آيا دوري و هجرت نمودن از او برايش جايز است؟

جواب: بدعت شامل دو قسم مي باشد: بدعتي که موجب کفر و بدعتي که موجب گناه و معصيت است. در هر دو قسم آن بر ما واجب است همه کساني را که منتسب به اسلامند و مرتکب بدعت در هر شکلي هستند را به حق دعوت نماييم و در دعوت خويش بايد جانب حق را رعايت کنيم؛ به شيوه حق خواهانه مسائل را توضيح دهيم و از هجوم و حمله بر عليه او خودداري کنيم مگر اينکه در او استکبار و عدم پذيرش حق را ملاحظه نماييم چون خداوند متعال به رسولش صلي الله عليه و سلم مي فرمايد:*وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ*[3] «به کساني از مشرکان که جز خداوند را مي پرستند دشنام مدهيد چون آنها خداوند را جاهلانه دشنام خواهند داد.» پس بايد آنها را با بيان حق، دلايل واضح و روشن به سوي حق دعوت کنيم چون حق پيش تمام کساني که داراي فطرت سالمند قابل پذيرش مي باشد و هرگاه آنها تکبر و سرپيچي کردند ما بايد باطل را برايشان بيان داريم زيرا توضيح دادن باطلشان بدون مجادله کردن با آنها بر ما واجب است. دوري کردن و هجرت از آنها بستگي به نوع بدعتي دارد که به آن مبتلا شده اند اگر مرتکب بدعتي که موجب کفر شده بودند واجب است از آنها دوري کنيم ولي در غير آن صورت اگر بدعتشان باعث کفر نبود در هجرت و دوري کردن از آنها توقف مي کنيم چنانچه در انجام آن مصلحتي موجود بود انجامش مي دهيم و در غير اين صورت از آن منصرف مي شويم چون در مورد مؤمن بايد اصل را بر تحريم ترک کردن و دوري نمودن قرار داد چنانکه رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد:**لَا يَحِلُّ لِرَجُلٍ مؤمن أَنْ يَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلَاث** (براي مرد مؤمن درست نيست که از برادرش بيش از سه روز دوري جويد.) هر مؤمني گر چه فاسق باشد اگر دوري کردنش فاقد هرگونه مصلحتي باشد، حرام است از او دوري نماييم مگر در صورت وجود مصلحتي بايد آن را انجام دهيم چون در اين صورت دوري نمودن دوا مي باشد اما در صورتي که ترکش موجب هيچ مصلحتي نباشد يا اينکه باعث افزايش گناه و معصيت و سرکشي در او شود بايد از آن اجتناب کرد زيرا اگر انجام کاري مصلحتي در بر نداشت ترک کردنش موجب مصلحت است.

اگر کسي بگويد: رسول الله صلي الله عليه و سلم از کعب بن مالک و دو رفيقش که از رفتن به غزوه تبوک سرپيچي کردند، دوري نمود؛ مي گوييم اين کار را رسول الله صلي الله عليه و سلم انجام داد و اصحاب را نيز مأمور به هجرت و ترک کردن از آنها نمود و در آن کار فائده هاي بزرگي موجود بود و موجب تمسک شديد کعب به اسلام گرديد چنانکه در آن حالت روحي شديد که برايش پيش آمده و مورد دوري ياران بود پادشاه غسان که جريان را مي شنود برايش نامه اي مي نويسد که ما شنيده ايم رفيق تو- يعني رسول الله صلي الله عليه و سلم – به تو ظلم کرده در حاليکه تو روي آب گرفتار نشده اي و انسان ذليل و درمانده اي نيستي به ما ملحق شو که پيش ما عزيز خواهي شد. آري در آن حالت سخت و گرفتاري شديد برخاست و نامه را برداشت و در آتش انداخت. ترک کردن و دوري گزيدن از آنها مصلحت بزرگي را در خود داشت چنانکه باعث ايجاد نتيجه اي شد که هيچ چيز معادل آن نمي باشد. خداوند در مورد آنها آياتي از قرآن را نازل فرمود که تا روز قيامت تلاوت مي شود:*لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ*وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ*[4] «خداوند با رحمت خويش به پيامبر و مهاجران و انصار در آن وقت تنگدستي توجه نمود وقتي که نزديک بود دلهاي بعضي از آنها منحرف شود. آري خداوند رحمتش را شامل حال آنها کرد که او نسبت به آنها بخشاينده و مهربان است. و بر آن سه نفري که بازداشته شدند تا جايي که زمين با آن همه فراخي و گستردگي اش بر ايشان تنگ شد و تحمل زندگي برايشان سخت گرديد و دانستند که پناهي جز خداوند ندارند آنگاه خداوند رحمت خويش را متوجه آنها کرد که او توبه پذير و مهربان است.»

348 سؤال: چگونه جواب کساني از اهل بدعت که به حديث **من سن في الإسلام سنة حسنة . . . .**استناد مي کنند را بدهيم؟

جواب: در جوابشان مي گوييم کسي که اين حديث را بيان داشته:**مَنْ سَنَّ فِي الْإِسْلَامِ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَأَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا بَعْدَهُ** (هرکس يک سنت نيکو در اسلام بنا نهد پاداش اين کار نيکو براي او محفوظ است و اجر کسي را که به آن عمل مي کند را دارد.) همان کسي است که فرموده:** عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ من بعدي تَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فإن كل محدثة بدعة وكل بدعة ضلالة وكل ضلالة في النار** (به سنت من و سنت خلفاي راشدين هدايت يافته بعد از من عمل کنيد و از نوآوري در کارها بپرهيزيد که هر نوآوري، بدعت و هر بدعتي گمراهي و هر گمراهي نتيجه اش آتش است.) و سبب حديث اول به خاطر اين واقعه است که جماعتي از قبيله مضر پيش پيامبر صلي الله عليه و سلم مي آيند که شديداً در فقر و احتياجي به سر مي برند. رسول الله صلي الله عليه و سلم مسلمانان را تشويق به کمک به آنها مي نمايد در اقدام به دعوتش مردي با کيسه اي پر از نقره به خدمتش مي رسد و آن را در مقابل رسول الله صلي الله عليه و سلم مي نهد در آن هنگام رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد:**مَنْ سَنَّ فِي الْإِسْلَامِ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَأَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إلى يوم القيامة** . و آنگاه که سبب حديث را دانستيم معني آن واضح مي گردد و معلوم مي شود منظور از بنا نهادن سنت، عمل نمودن به آن است و مقصود از آن سنت تشريع نيست چون تشريع حق خدا و رسولش مي باشد و معني حديث اين است که هرکس قبل از همه به سنتي عمل کند و مردم در آن اقدام به او اقتدا نمايند برايش هم پاداش عمل خود و هم پاداش ديگران را خواهد داشت و اين بصورت مشخص و معين معني آن است  يا اينکه معني بر اين حمل خواهد شد که منظور از**من سن سنةحسنة** اين است که هرکس کاري را انجام دهد؛ تا به وسيله آن عبادتي محقق شود و مردم هم در آن به او اقتدا کنند مانند تأليف کتابي و فصل بندي کردن علمي و ساختن مدرسه اي و امثال اينها که وسيله تحقق امر مطلوبي هستند. بنابراين هرگاه انسان اقدام به وسيله اي که مورد نهي شرعي نيست، نمايد و مقدمه يک نتيجه مطلوب هم باشد داخل در مفهوم اين حديث مي باشد.

و اگر معني حديث اين باشد که انسان مي تواند هر چيزي را که خواست تشريع نمايد لازمه اش اين است که در حيات رسول الله صلي الله عليه و سلم دين کامل نشده باشد و هر گروهي براي خود تشريع و منهج خواص خود را خواهند داشت و اگر کسي که مرتکب اين بدعت شود و اقدام بدعي خويش را هم حسنه بداند مرتکب ظن و گمان خطا شده است چون لازمه اش تکذيب فرموده رسول الله صلي الله عليه و سلم مي باشد که فرمود:**كل بدعة ضلالة** (هر بدعتي گمراهي است.)

349 سؤال: حکم شرعي اظهار سرور و شادي به مناسبت عيد فطر و قربان چيست؟ و همچنين حکم آن در مورد شب بيست و هفتم رجب، نيمه شعبان و روز عاشورا چه مي باشد؟

جواب: اظهار شادي و سرور در دو عيد رمضان و قربان هنگامي كه در محدوده مقررات شرعي باشد فاقد اشکال است که از آن جمله براي عيادت و خوردن و اطعام پيش همديگر مي روند. از رسول الله صلي الله عليه و سلم ثابت است که فرمود:**أَيَّامُ التَّشْرِيقِ أَيَّامُ أَكْلٍ وَشُرْبٍ وَذِكْرٍ لِلَّهِ–  عز وجل-** (تا سه روز اول از عيد قربان روزهاي خوردن و آشاميدن و ذکر خداوند است.) و همچنين در روز عيد مردم قرباني مي کنند و از گوشت آن مي خورند و از نعمت پروردگار خويش بهره مند مي شوند و در عيد رمضان نيز اظهار فرح و شادي به شرطي که از حدود شرعي تجاوز نکند هيچ اشکالي ندارد.

اما شادي و سرور در شب بيست و هفتم ماه رجب يا نصف شعبان و يا در روز عاشوراء هيچ اصل شرعي ندارد بلکه از آن نهي شده است و اگر انسان به چنان مجالسي دعوت شود نبايد درآن حضور يابد چون رسول الله صلي الله عليه و سلم فرموده است:**إِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ** (زنهار از امور تازه ايجاد شده در دين بپرهيزيدکه هر بدعتي گمراهي است.) در مورد شب بيست و هفتم رجب که مردم ادعا مي کنند در آن شب پيامبر صلي الله عليه و سلم به معراج رفته است از لحاظ تاريخي قابل اثبات نيست و هر چيزي که قابل اثبات نباشد باطل است. و چيزي که بر باطل بنا شود، باطل است. ولي به فرض ثابت شدن آن نيز که مثلاً رسول الله صلي الله عليه و سلم در آن شب به معراج رفته باشد براي ما درست نيست چيزي را که مربوط به اعياد است يا انجام عبادتي را برايش ثابت کنيم چون در مورد آن، چيزي از رسول الله صلي الله عليه و سلم و اصحابش ثابت نشده است و اگر از طرف رسول الله صلي الله عليه و سلم و اصحابش که از هر نظر به او نزديکتر و از همه نسبت به سنت و شريعتش حريص تر بودند در اين مورد چيزي ثابت نشود چگونه براي ما جايز است چيزي را که در آن عهد و زمان در تعظيم و بزرگداشت و در زنده کردنش وجود نداشته، ايجاد نماييم تنها بعضي از تابعين آن را با ذکر و نماز زنده نگه داشته و از شعائر اعياد چون خوردن و آشاميدن و شادي و سرور پرهيز کرده اند.

اما در مورد روز عاشورا از رسول الله صلي الله عليه و سلم سؤال شد فرمود:**يُكَفِّرُ السَّنَةَ الْمَاضِيَةَ** (روزه آن موجب کفاره سال گذشته خواهد شد.) ولي در آن روز چيزي از نشانه هاي اعياد وجود نداشت همانگونه که چيزي از نشانه هاي حزن و نارحتي در آن نبوده است. هم اظهار شادي و هم اظهار نارحتي و غم هر دو خلاف سنت هستند و در مورد اين روز جز روزه گرفتن، چيزي از رسول الله صلي الله عليه و سلم بطور ثابت به ما نرسيده است و علاوه بر آن رسول الله صلي الله عليه و سلم دستور داده است يک روز ديگر قبل يا بعدش را همراه آن روزه بگيريم تا با يهوديان که فقط عاشورا را روزه مي گرفتند، مخالفت کرده باشيم.

350 سؤال: حکم برگزاري جشن مولود رسول الله صلي الله عليه و سلم چيست؟

جواب: اولاً شب ولادت رسول الله صلي الله عليه و سلم به صورت قطعي معلوم نيست بلکه بعضي از معاصرين در تحقيقات خويش اعلام داشته اند ولادت رسول الله صلي الله عليه و سلم در نهم ربيع الاول بوده است بنابراين 12 ربيع الاول را شب ولادت قرار دادن از جهت تاريخي فاقد اعتبار است.

دوم از لحاظ شرعي نيز برگزاري مراسم عيد به آن مناسبت هيچ اصلي ندارد چون اگر جز شريعت اسلام بود رسول الله صلي الله عليه و سلم خودش آن را انجام مي داد يا مي بايست به امتش ابلاغ نمايد و در صورت انجام يا ابلاغ محفوظ بودنش واجب مي گرديد چون خداوند متعال مي فرمايد:*إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ*[5] «ما ذکر را نازل کرديم و خود نيز آن را حفظ مي کنيم.» و حال که در قرآن و سنت چيزي در اين مورد بيان نشده نشانه آن است که جزء دين نيست و هرگاه دين نباشد برايمان درست نيست خداوند را با آن عبادت کنيم و به وسيله آن به وي نزديک شويم و زماني که خداوند متعال براي رسيدن به خود شيوه معيني را از طريق رسولش براي ما قرار داده است چگونه در حاليکه ما بنده هستيم برايمان درست است خود اقدام به شيوه و طريقي براي رسيدن به پروردگار بنماييم؟ و اين در حق پروردگار متعال خيانت است و تشريع نمودن در دينش مي باشد و اين کار متضمن تکذيب پروردگار متعال است آنگاه که مي فرمايد:*الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي*[6] «امروز دينتان را برايتان تکميل و نعمتم را بر شما تمام کردم.»

حال مي گوييم اگر اين عيد جزو کمال دين بود مي بايستي قبل از وفات رسول الله صلي الله عليه و سلم موجود باشد و اگر جزو کمال دين نباشد ممکن نيست آن را جزء دين قرار داد چون خداوند مي فرمايد:*الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ* و هرکس گمان کند جزء کمال دين مي باشد ولي بعد از رسول الله صلي الله عليه و سلم ايجاد شده است نظرش متضمن تکذيب اين آيه قرآني است و بدون شک تمام کساني که ولادت رسول الله صلي الله عليه و سلم را عيد مي گيرند هدفشان تعظيم و احترام نهادن براي رسول الله صلي الله عليه و سلم است و در آن محبت خود را برايش اظهار مي دارند همه اينها عبادت است؛ محبت رسول الله صلي الله عليه و سلم عبادت است چون نشانه علاقه و تمايل به شريعتش مي باشد بنابراين جشن گرفتن به خاطر ولادت رسول الله صلي الله عليه و سلم به قصد نزديکي به خداوند و تعظيم رسولش عبادت می باشد و حال که چنين است نبايد در دين خدا چيزي را که جزء آن نيست به وجود آورد پس جشن مولود بدعت و حرام است؛ بايد از انجامش خودداري نمود.

و همچنين مي شنويم در آن مجالس برگزاري مولودي منکرات بزرگي روي مي دهد که مخالف شرع و عقل و حس مي باشند؛ سرودهايي که در آن نسبت به رسول الله صلي الله عليه و سلم افراط و غلو شده را مي سرايند تا جايي که پناه بر خدا او را از پروردگار بزرگتر قرار مي دهند که از آن جمله ما از بعضي افراد سفيه که در مراسم عيد حضور مي يابند مي شنويم هنگام بازگو کردن حکايت ولادت آنگاه که مي گويند محمد صلي الله عليه و سلم متولد شد همگي چون فرد واحدي برمي خيزند و مي گويند که هم اکنون روح رسول الله صلي الله عليه و سلم حاضر مي شود بنابراين ما هم به احترام او برمي خيزيم، اين سفاهت است چون نشانه ادب، قيام کردن نيست و جناب رسول الله صلي الله عليه و سلم برخاستن در مقابل خويش را ناپسند مي دانست به همين خاطر اصحابش علي رغم اينکه از همه مردم بيشتر او را دوست داشتند و بيشتر از ما تکريم و احترام رسول را مي گرفتند برايش قيام نمي کردند چون مي دانستند نسبت به اين کار نارحت مي شود و اين در حالي بود که جنابش زنده بود پس اين همه وهم و خيال چيست؟

برگزاري مراسم ولادت بدعتي است که بعد از سه قرن اول به وجود آمده و اين امورات ناپسند که باعث اخلال در اصل دين است نيز در آن ايجاد شده است و غير از اينها منکرات ديگري چون آميزش و اختلاط زن و مرد در آن مراسمها و منکرات ديگر همگي مزيد بر علتند.

351 سؤال: چه فرقي بين هفته اي که موسوم به شيخ محمد بن عبدالوهاب رحمه الله و عيد ميلاد رسول الله صلي الله عليه و سلم وجود دارد چنانکه ملاحظه مي شود انجام دهندگان، دومي را انکار ولي در مورد اولي که هفته شيخ باشد آن را انکار نمي کنند؟

جواب: تا جايي که مي دانيم اختلافشان از دو جهت است:

·     اول اينکه هفته شيخ محمد بن عبدالوهاب رحمه الله به عنوان وسيله تقرب و نزديکي به خداوند متعال مطرح نيست بلکه تنها هدف از آن از بين بردن شبهاتي در مورد او در دل بعضي از مردم مي باشد و آن چيزي را که خداوند به وسيله اين مرد بر مردم منت نهاد را بيان مي دارند.

·     دوم اينکه هفته شيخ محمد بن عبدالوهاب رحمه الله چون اعياد تکرار پذير نيست بلکه جرياني در بين مردم بود که در موردش کتابها نوشته شد و در حق اين مرد آنچه که شايسته و حق بود و مردم از آن اطلاع نداشتند بيان گرديد؛ سپس خاتمه يافت.

352 سؤال: حکم برپا داشتن هفته مساجد و هفته درختکاري چيست؟

جواب: در مورد اين هفته و ايام فکر نمي کنم داراي يک ريشه و اصل شرعي باشند و هرگاه مردم آن را به عنوان يک امر عبادتي تلقي نمايند و آن را به روزهاي خاص تخصيص دهند چون بقيه اعياد بدعت مي باشند و هر چيزي که انسان به وسيله آن بخواهد خداوند متعال را عبادت کند ولي در قرآن و سنت رسول الله صلي الله عليه و سلم به آن امر نشده باشد بدعت است اما برگزارکنندگان آنها مي گويند: مقصود از آن تشويق مردم به اين کارهاست و به همين منظور اين ايام را جهت يادآوري و ذکر اهميت آن ايجاد کرده اند بنابراين واجب است از اين زاويه به اين موارد نگريسته شود که آيا جايز است برايشان هفته اي را مقرر نمود يا نه؟

353 سؤال: حکم برگزاري عيد موسوم به روز مادر چيست؟

جواب: تمام اعياد به جز عيدهاي مشروع و معين جملگي اعياد بدعي و ايجاد شده اند و در دوران سلف صالح موجود نبوده اند و چه بسا منشأ پيدايش آنها از طريق غير مسلمانان باشد که در آن بدعت، تشابه به دشمنان خداوند وجود دارد. عيدهاي مشروع و شناخته شده نزد مسلمين رمضان و قربان هستند و عيد هفتگي، جمعه مي باشد و غير از اين عيدهاي سه گانه هيچ عيد ديگري در اسلام وجود ندارد و غير از اينها هر عيد ايجاد شده بدعت و به صاحبش برگردانده مي شود و در شريعت خداوند پاک و منزه باطل و مردود است چنانکه رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد:** مَنْ أَحْدَثَ فِي أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ** (هرکس در دين ما چيزي را که جزء آن نيست ايجاد کند، باطل است.) يعني از او پذيرفته نمي شود و در لفظ ديگر اينگونه بيان شده است:**مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ** (هرکس کاري کند که ما بر آن دستور نداده ايم مردود است.) و حال بعد از اين توضيح جواب سؤال واضح است چنين عيدي جايز نيست و در آن نبايد نشانه هاي عيد را چون شادي و سرور و تقديم هدايا و امثال اينها را اظهار نمود. بر مسلمان واجب است که به خاطر دين خويش احساس عزت نمايد و به آن افتخار کند و خود را به آنچه خدا و رسولش گفته اند محدود نمايد. بنابراين در اين ديني که خداوند آن را بر بندگانش برگزيده نبايد چيزي را زياد و کم نمود و شايسته يک مسلمان نيست دنباله رو هر صدايي باشد که مي شنود بلکه بايد شخصيتي به مقتضاي شريعت پروردگار داشته باشد تا از او پيروي شود نه اينکه دنباله رو ديگران باشد؛ اسوه باشد تا ديگران به او تأسي جويند. چون شريعت خداوند از هر جهت کامل است چنانچه خداوند متعال مي فرمايد:*الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا*[7] «امروز دينتان را برايتان تکميل و نعمتم را بر شما کامل کردم و راضي شدم که اسلام دين شما باشد.» مادر شايسته تر از آن است که يک روز را در سال برايش جشن بگيرند بلکه لازم است فرزندان، حق مادر را رعايت نمايند و به آن توجه و اعتنا کنند و در غير معصيت پروردگار او را در هر زمان و مکاني اطاعت و فرمانبري نمايند.

354 سؤال: حکم برپا نمودن جشنهايي به مناسبت ميلاد يا ازدواج چيست؟

جواب: در اسلام غير از روز جمعه در هفته و دو عيد رمضان و قربان در سال، هيچ عيد ديگري نداريم و عيدهاي ديگري که به مناسبت تولد شخص يا فرزندان يا به مناسبت ازدواج برپا مي دارند همگي نامشروع و به بدعت نزديکترند تا اينکه مباح باشند.

355 سؤال: حکم جشنهاي ميلاد از نظر شرع چيست؟

جواب: آنچه از سؤال پيداست معلوم مي شود هدف، برگزاري جشنهاي تولد مي باشد که با گذشت يکسال در روز مشخص افراد خانواده بر سر سفره اي جمع و مراسم شادي براي تولد برپا می دارند. نظر من اين است که اين کار ممنوع و غير شرعي است چون در اسلام هيچ عيدي جز جمعه در هفته و رمضان و قربان درسال را براي هيچ مناسبتي نداريم. در سنن نسائي از انس بن مالک رضي الله عنه روايت است که گفت: اهل جاهليت در هر سال دو روز به شادي مي پرداختند هنگامي که رسول الله صلي الله عليه و سلم به مدينه آمد فرمود:**كَانَ لَكُمْ يَوْمَانِ تَلْعَبُونَ فِيهِمَا وَقَدْ أَبْدَلَكُمْ اللَّهُ بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا يَوْمَ الْفِطْرِ وَيَوْمَ الْأَضْحَى** (شما دو روز داشتيد که در آن به بازي و تفريح مشغول مي شديد و خداوند آن را با دو روز ديگر که برايتان بهتر است تبديل فرمود که آن دو عيد رمضان و قربان مي باشند.) بايد دانست که اين کار دروازه اي را به سوي بدعت باز مي کند چنانکه کسي گويد: حال که جايز است براي ولادت نفري مراسم برپا داشت برگزاري آن به مناسبت ولادت رسول الله صلي الله عليه و سلم بهتر است و هر چيزي که موجب بازشدن دري به سوي بدعت شود، ممنوع است.

356 سؤال: حکم مراسم توديع(خداحافظي) کافر به هنگام تمام شدن کارش چيست؟ حکم تعزيه و تسلي دادن به کافر و همچنين حضور در مراسم برگزاري اعياد آنها چيست؟

جواب: اين سؤال شامل چند مسئله مي باشد:

·     اول اينکه: بدون شک برگزاري مراسم اين کافران نشانه اکرام آنها و اظهار تأسف به خاطر فراق آنها مي باشد و همه اينها براي مسلمان حرام است. رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد:**لَا تَبْدَءُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى بِالسَّلَامِ إِذَا لَقِيتُمُوهُمْ فِي طَرِيقٍ فَاضْطَرُّوهُ إِلَى أَضْيَقِهِ** (بر يهود و نصاري زودتر از آنها سلام نکنيد و هرگاه در راه با آنها روبه رو شديد برايشان راه را باز مکنيد.) انسان مؤمن ممکن نيست فردي را که دشمن خداست اکرام نمايد و کافران به نص قرآن دشمن خدا هستند چنانکه مي فرمايد:*مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ*[8] «هرکس دشمن خدا، ملائکه، رسولان، جبرئيل و ميکائيل باشد به راستي که خداوند دشمن کافران است.»

·     دوم اينکه: در مورد تعزيه گفتن به کافران که يکي از نزديکان و دوستانش فوت کرده بين علماء اختلاف است بعضي تعزيه گفتن به آنها را حرام و بعضي صحيح و جايز مي دانند و بعضي آن را تفصيل مي دهند و مي گويند: چنانچه در آن مصلحتي چون اميد به اسلام آنها موجود باشد يا شر آنها را دفع مي کند طوري که دفع آن جز به تعزيه ميسر نيست در چنين موردي جايز و در غير اين صورت حرام است. و قول راجح اين است که اگر تعزيه گفتنشان موجب احترام و عزت آنها مي شود حرام مي باشد در غير اين صورت بايد مصلحت را در نظر گرفت[9].

·     سوم اينکه: حاضر شدن در عيدشان و شرکت کردن با آنها موجب خوشحالي آنها مي شود چنانچه اين اعياد همچون عيد ميلاد باشد حضور در آن بدون شک حرام است. ابن قيم رحمه الله مي گويد: به اتفاق اهل علم و تمام کساني که اهليت آن را دارند حضور در اعيادشان جايز نيست و فقهاي پيرو ائمه چهارگانه در کتابهايشان به آن تصريح نموده اند. و الله الموفق.

357 سؤال: حکم اجاره کردن يک قاري تا قرآن را قرائت و هديه روح ميت نمايد، چيست؟

جواب: اين کار بدعت است و در آن هيچ اجر و پاداشي براي قاري و مرده ندارد چون قاري تنها براي دنيا و مال، قرائت را انجام مي دهد و هر عمل صالحي براي دنيا انجام گيرد انسان را به خداوند نزديک نمي گرداند و چنين کاري فاقد هرگونه پاداشي نزد اوست بنابراين چنين عملي يعني اجاره کردن نفري تا قرآن را بر روي يک شخص مرده بخواند باعث از بين رفتن مال و ضايع شدن آن مي گردد و چنين کاري تنها باعث ضايع شدن اموال ورثه خواهد شد و بايد خود را از آن برحذر داريد که آن بدعت و ناپسند مي باشد.

358 سؤال: حکم برگزاري مراسم ماتم و عزا چيست؟

جواب: عزاداري کلاً بدعت است و فرقي نمي کند سه روز، يک هفته و يا چهل روز باشد. چون سلف صالح ما به آن اقدام ننموده اند و اگر واجد خيري بود آنها در آن بر ما سبقت مي جستند و همچنين باعث ضايع شدن مال و تلف گشتن وقت و بسياري از اوقات باعث ايجاد منکراتي چون ندبه و نوحه خواني است که رسول الله صلي الله عليه و سلم نوحه خوان و شنونده نوحه را لعن کرده است. در صورتي که خرج آن از يک سوم مال مرده باشد که به آن وصيت کرده تا در راه خير بکارش گيرند در حق او خيانت شده به علت اينکه در غير از راه اطاعت و فرمانبري پروردگار صرف گرديده است و اگر هم از مال وارثان باشد آنهايي که به حد بلوغ نرسيده يا کساني در ميانشان سفيه باشد و قادر به تصرف در مالش نباشد، صرف نمودن مال آنها نيز خيانت است چون ديگران بايد امانتدار اموالشان باشند و مال آنها را جز در مواري که نفع دارد صرف ننمايند و اگر مال خرج شده مربوط به کساني باشد که عاقل و بالغ و رشيد هستند باز هم سفاهت است چون بخشش مال در راهي که موجب نزديکي به خدا نيست و در دنيا نفعي به انسان نمي رساند از جمله مسائلي است که نشانه سفاهت است و بخشش مال در آن ضايع شده است و به تحقيق رسول الله صلي الله عليه و سلم ازضايع کردن مال نهي فرموده که توفيق به دست خداوند است و الله ولي التوفيق.

359 سؤال: حکم تلاوت قرآن براي روح مرده چيست؟

جواب: تلاوت کردن قرآن و هديه کردن ثواب آن براي مسلماني که از دنيا رفته مسئله اي است که اهل علم در آن دچار اختلاف شده و در آن دو نظر را اظهار داشته اند:

·     نظر اول آن را نامشروع مي داند و معتقد است کسي که مرده، از هديه قرائت قرآن توسط ديگران بي بهره است و اين کار بهره اي براي او نمي تواند داشته باشد.

·     نظر دوم آن را داراي نفع و براي انسان جايز مي داند چنانکه کسي قرآن را به نيت هديه ثواب آن براي هر مرد و زن مسلمان چه نزديک و يا دور باشد، بخواند ثوابش به آنها مي رسد.

نظر دوم ترجيح داده مي شود چون در جنس عبادت جايز بودن صرف آن براي مرده جايز گرديده است چنانکه در حديث سعد بن عباده رضي الله عنه روايت است که بوستانش را براي مادرش صدقه داد و در حکايت مردي که پيش رسول الله صلي الله عليه و سلم آمد و از او سؤال کرد که مادرم دچار مرگ ناگهاني شد و زبان وي از کلام باز ماند و گمان دارم اگر مي توانست سخن براند صدقه مي نمود؛ آيا مي توانم برايش صدقه نمايم؟ رسول الله صلي الله عليه و سلم در جواب فرمود: آري مي توانيد. و اين جريانات به صورت معين دلالت دارند بر اينکه به کار بردن جنس عبادات براي هر فردي از مسلمانان جايز است پس اين موارد نيز همينگونه مي باشند اما بهتر از اين کارها، دعا کردن براي مرده و قرار دادن اعمال صالح براي خود انسان مي باشد چون رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد:**إِذَا مَاتَ ابن آدم انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ صَدَقَةٌ جَارِيَةٌ أو عِلْمٌ يُنْتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَهُ** (هرگاه يکي از فرزندان آدم بميرد اعمالش جز از سه طريق قطع مي گردد که عبارتند از: صدقه جاريه، علمي که مورد استفاده قرار مي گيرد و فرزند صالحي که برايش دعا مي کند.) رسول الله صلي الله عليه و سلم نفرمود فرزند صالحي که برايش تلاوت مي کند يا نماز مي خواند يا روزه مي گيرد يا صدقه مي دهد بلکه فرموده فرزند صالحي که برايش دعا مي کند. موضوع مربوط به اعمال است و اين مي رساند که افضل براي انسان دعا کردنش براي مرده مي باشد نه اينکه چيزي از اعمال صالح خود را براي او قرار دهد و هر فرد به عمل صالح خويش محتاج است تا پاداش آن را به صورت ذخيره شده نزد پروردگار خويش بيابد. اما آنچه که بعضي از مردم انجام مي دهند فردي را به اجاره مي گيرند تا براي مرده اش تلاوت نمايد چنانچه تعدادي قاري را با مزد مشخص براي تلاوت قرآن جمع مي کند تا ثواب آن قرائتها براي فرد از دست رفته باشد؛ اين کار بدعت است و با اين کار هيچ ثوابي به مرده نمي رسد چون آن فرد قرائت کننده به خاطر دنيا کارش را انجام داده است و هرکس عبادتي را براي دنيا انجام دهد در آخرت هيچ بهره اي از آن نمي برد همانگونه که پروردگار متعال مي فرمايد:*مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ*أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ*[10] «هرکس قصدش زندگي دنيا و زينتهاي آن باشد پاداش اعمالشان را تماماً در دنيا به آنها مي پردازيم و در آن بهره نقصان راه نمی يابد ولي در آخرت آنها جز آتش بهره اي ندارند و هر آنچه در دنيا کرده بودند باطل شده و اعمالشان نابود مي شود.»

با اين مناسبت من برادراني را که به چنين کارهايي عادت کرده اند نصيحت مي کنم که اموال خويش را براي خود و يا وارثان خويش قرار دهند و بدانند که اين کارها در ذات خويش بدعتند و ثواب آن به مرده نمي رسد بنابراين حکم آن خوردن مال ديگران به باطل است و مرده نيز از آن بهره اي دريافت نمي نمايد.

360 سؤال: حکم اجتماع کردن بر روي قبري و خواندن قرآن بر آن چيست؟ آيا مرده از قرائت ديگران بهره اي مي برد؟

جواب: جمع شدن بر يک قبر و خواندن قرآن بر آن از جمله کارهاي ناپسندي است که در دوران سلف صالح شناخته شده و معروف نبوده است اما در مورد اينکه آيا مرده از آن کار سود مي برد بايد گفت اگر منظور از بهره مند شدن، شنيدن آن است صحيح نمي باشد چون او مرده است و رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد:** إِذَا مَاتَ ابن آدم انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ صَدَقَةٌ جَارِيَةٌ أو عِلْمٌ يُنْتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَهُ** (هرگاه يکي از فرزندان آدم بميرد اعمالش جز از سه طريق قطع مي گردد که عبارتند از: صدقه جاريه، علمي که مورد استفاده قرار مي گيرد و فرزند صالحي که برايش دعا مي کند.) پس در چنين مواردي اگر چه به شنيدن مرده هم معتقد باشيم نمي تواند از آن بهره اي دريافت دارد چون در صورت بهره مندي بايد بگوييم که عملش قطع نمي شود در حالي که حديث مذکور سودمندي مرده از عملش را تنها در سه طريق منحصر مي گرداند ولي اگر منظور از بهره مندي مرده بهره حاصل از قرائت ديگران مي باشد بدين معني که منظور از ثواب هديه قرائت کردن براي آن مرده است بايد گفت: اينکار که در آن جماعتي بر قبري جمع شوند و قرآن بخوانند بدعت است و بدعت فاقد اجر براي صاحبش مي باشد همانگونه که رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد:**كل بدعة ضلالة** (هر بدعتي گمراهي است.) و ممکن نيست گمراهي را به هدايت تبديل کرد و همچنين در اکثر موارد اين قرائت به وسيله اجير کردن يک نفر قاري ميسر مي گردد و دريافت پاداش براي اعمالي که به قصد قربت صورت مي گيرد موجب ابطال آن است و کسي که به خاطر عمل صالحي مستأجر مي باشد- اينکه گفته مي شود صالح به خاطر نوع عمل است هر چند از نظر نوع عمل، صالح نباشد چون عملي صالح است که يک مسلمان به قصد رضاي پروردگارش که موافق سنت است انجام مي دهد- هرگاه از انجام آن قصدش دنيا باشد چنين عملي به او نفعي نمي رساند و او را به خداوند نزديک نمي کند و به خاطر انجامش نزد پروردگار پاداش نمي گيرد. چنانکه مي فرمايد:*مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ*أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ*[11] «هرکس قصدش زندگي دنيا و زينتهاي آن باشد پاداش اعمالشان را تماماً در دنيا به آنها مي پردازيم و در آن بهره نقصان راه نمي يابد ولي در آخرت آنها جز آتش بهره اي ندارند و هر آنچه در دنيا کرده بودند باطل شده و اعمالشان نابود مي شود.» و آن قاري که قصدش از قرائت پاداش دنيوي است به او مي گوييم چنين قرائتي قابل قبول نيست بلکه باطل شده و فاقد هرگونه اجر و پاداشي است و به همين دليل مرده به خاطر آنچه به او هديه مي شود بهره اي نمي برد چون ثواب و پاداشي در آن وجود ندارد بنابراين اينگونه کارها ضايع کردن مال و اتلاف وقت و خارج شدن از راه سلف صالح رضي الله عنهم مي باشد مخصوصاً اگر مال بخشيده شده از ترکه ميت مربوط به وارثان ضعيف چون افراد ضعيف و سفيه باشد که مالشان را به ناحق مي گيرند و اينکار موجب زياد کردن بار گناه مي شود. و الله المستعان.

361 سؤال: حکم هديه کردن قرائت براي مرده چيست؟

جواب: اين امر به دو شيوه شکل مي گيرد:

1.     اول اينکه: نزد قبر مرده مي آيد و پيش آن قرائت مي کند، مرده در چنين حالي از شنيدن قرائت هيچ بهره اي نمي برد چون زماني شنيدن براي انسان مفيد است که او زنده باشد چنانکه اجر و پاداشي که براي قاري نوشته مي شود به همان مقدار نيز کسي که به آن گوش مي دهد مأجور است ولي حالا که مرده به وسيله عمل خويش تنها از سه طريق مي تواند. چنانچه رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد:**إِذَا مَاتَ ابن آدم انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ صَدَقَةٌ جَارِيَةٌ أو عِلْمٌ يُنْتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَهُ** (هرگاه يکي از فرزندان آدم بميرد اعمالش جز از سه طريق قطع مي گردد که عبارتند از: صدقه جاريه، علمي که مورد استفاده قرار مي گيرد و فرزند صالحي که برايش دعا مي کند.)

2.     دوم اينکه: انساني به قصد اطاعت و فرمانبري پروردگار قرآن بخواند و ثواب و پاداش آن را براي برادر مسلمانش يا يکي از بستگانش قرار دهد، در اين مورد اهل علم اختلاف دارند: بعضي از آنها معتقدند اعمالي که صرفاً بدني هستند و مال در آنها نقشي ندارد نمي توان به وسيله آن به مرده اي نفع رساند هر چند آن را براي او هديه نمايد چون اصل اين است که عبادات از جمله چيزهايي هستند که متعلق به شخص عبادت کننده مي باشد و آن عبارت است از اظهار ذلت و اقدام کردن به چيزي است که به انجامش مکلف است و چنين امري تنها از آن انجام دهنده اش مي باشد مگر اينکه در يک مورد بخصوص نص صريحي در مورد بهره مندي مرده از عمل زنده وارد شده باشد که در چنين مواردي همانگونه که مقتضاي نص ديني است عمل مي شود و اين مورد به عنوان تخصيص اصل تلقي مي شود. بعضي ديگر از علما معتقدند نصوصي که در مورد رسيدن ثواب به اموات در بعضي از مسائل وارد شده است مي رساند که ثواب اعمال ديگري نيز به شرط هديه کردن براي مرده به او مي رسد. ولي چيزي که در اينجا بايد به آن توجه کرد اين است که آيا اين کار جزو امورات مشروع مي باشد يا اينکه فقط انجام آن جايز است و به صورت واضح تر اينکه آيا از انسان خواسته شده که به واسطه قرائت قرآن به خداوند نزديک شود سپس ثواب آن را براي برادر مسلمانش هديه کند يا اينکه اينکار جزو کارهايي است که هر چند انجامش مطلوب نيست اما در صورت اقدام خلاف شرع نمي باشد و مباح است و آنچه که من هم معتقدم اين است که اينکارها جرو امورات مباحي است که انجامش درخواست نشده بلکه براي مرده درخواست دعا و طلب استغفار شده است و مسائلي از اين قبيل که از خداوند مي خواهيم بدين وسيله به مرده نفع برساند. ولي کمترين چيزي که ما در مورد انجام عبادات و هديه کردنش براي مرده مي توانيم بگوييم اين است که فقط جايز است و انجام آن درخواست نشده و به همين سبب رسول الله صلي الله عليه و سلم امتش را بدين سو راهنمايي و ارشاد نکرده است بلکه از آنها خواسته براي مردگان طلب بخشش و دعا کنند که دعا کردن از هديه نمودن عبادات براي مرده بهتر است.

 362 سؤال: حکم خواندن قرآن بر گورها چيست؟ دعا کردن براي مرده نزد قبرش چه حکمي دارد؟ و همچنين دعا کردن انسان براي خودش نزد قبري چگونه است؟

جواب: خواندن قرآن بر قبرها بدعت است. از طريق رسول الله صلي الله عليه و سلم و اصحابش رضي الله عنهم به ما نرسيده است و حال که چنين است براي ما شايسته نيست به خودي خود آن را ابداع نماييم چون رسول الله صلي الله عليه و سلم در حديث صحيح مي فرمايد: **كل محدثة بدعة وكل بدعة ضلالة وكل ضلالة في النار** (هر نوآوري بدعت و هر بدعتي گمراهي و هر گمراهي نتيجه اش آتش است.) لذا بر مسلمين واجب است که به اصحاب و تابعين اقتدا کنند تا بر خير و هدايت باشند؛ چون از رسول الله صلي الله عليه و سلم ثابت است که فرمود:**خير الكلام كلام الله ، وخير الهدي هدي محمد- صلى الله عليه وسلم-** (بهترين کلام، کلام خدا و بهترين هدايت، هدايت محمد صلي الله عليه و سلم است.) اما دعا کردن نزد قبر نفري برايش اشکالي ندارد چنانکه انساني نزد قبري توقف نمايد هر اندازه برايش ممکن باشد براي او دعا کند مثلاً بگويد: خداوندا او را ببخش؛ بار الها به او رحم کن؛ خداوندا او را به بهشت داخل کن؛ قبرش را گشاد نما و امثال اين دعاها را تکرار نمايد. ولي در مورد دعا کردن انسان در نزد قبري براي خودش بايد گفت: اگر آن قبر را قصد کرده باشد باز هم اين کار بدعت است چون نبايد مکاني را به دعا کردن تخصيص داد مگر اينکه نص ديني در اين زمينه وارد شده باشد، ولي هنگامي که نه نصي وجود دارد و در سنت هم چيزي در اين زمينه موجود نيست، اختصاص دادن مکاني در هر جا که باشد بدعت است.

363 سؤال: آيا فرموده خداوند متعال*وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى*[12]«جز سعي و تلاش انسان براي او نيست.» مي رساند که ثواب و حسنات هنگامي که براي مرده هديه مي شود به او نمي رسد؟

جواب: فرموده خداوند متعال*وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى*[13] معني آن- و الله اعلم- اين است که انسان از طريق سعي و تلاش ديگران استحقاق چيزي نمي يابد همانگونه که گناه ديگري را نيز حمل نمي کند و اين نمي رساند که انسان ثواب و پاداش سعي و تلاش ديگران به او نمي رسد چون نصوص بسياري در زمينه رسيدن ثواب تلاش يکي براي ديگري و بهره مند شدنش از آن در صورتي که به او هديه شده باشد وجود دارد. که نمونه هاي زير تعدادي از آن نصوص مي باشند:

1.     دعا کردن: به نص قرآن و سنت و اجماع کسي که مشمول دعا ديگران واقع شود از آن بهره مند مي گردد.چنانکه مي فرمايد:*وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ*[14] «براي گناهان خود و زنان و مردان مؤمن طلب استغفار نما.» و باز مي فرمايد:*وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ*[15] «کساني که بعد از مهاجرين و انصار خواهند آمد مي گويند: پروردگارا ما و برادرانمان که در ايمان بر ما سبقت گرفتند را ببخش و در دل ما نسبت به کساني که ايمان آورده اند بغض و کينه قرار مده که براستي تو بسيار مهربان و رحيمي.» از رسول الله صلي الله عليه و سلم ثابت است که بعد از مرگ ابوسلمه چشمان او را بر هم نهاد و برايش دعا کرد و فرمود:**اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأَبِي سَلَمَةَ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ فِي الْمَهْدِيِّينَ وَاخْلُفْهُ فِي عَقِبِهِ فِي الْغَابِرِينَ وَافْسَحْ لَهُ فِي قَبْرِهِ وَنَوِّرْ لَهُ فِيهِ** (پروردگارا ابو سلمه را ببخش و مرتبه و مقامش را در مهديين بالا ببر و بعد از او برايش جانشين قرار بده و قبرش را گشاد و نوراني گردان.) رسول الله صلي الله عليه و سلم بر اموات مسلمانان نماز مي خواند و بر آنها و اهلشان دعا مي کرد و امتش نيز در اين کار از او تبعيت کرده تا جايي که به عنوان يک امر معلوم و ضروري در دين تبديل شده است و در حديث صحيح مي فرمايد:**مَا مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ يَمُوتُ فَيَقُومُ عَلَى جَنَازَتِهِ أَرْبَعُونَ رَجُلًا لَا يُشْرِكُونَ بِاللَّهِ شَيْئًا إِلَّا شَفَّعَهُمْ اللَّهُ فِيهِ…** (هر مرد مسلماني بميرد و چهل نفر که براي خداوند شريک قرار نداده اند بر جنازه اش نماز خوانند و برايش دعا نمايند خداوند متعال شفاعت آنها را در حق او مي پذيرد….) و اين امر معارض اين فرموده رسول الله صلي الله عليه و سلم نمي باشد که مي فرمايد:**إِذَا مَاتَ ابن آدم انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ صَدَقَةٌ جَارِيَةٌ أو عِلْمٌ يُنْتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَهُ**[16] (هرگاه يکي از فرزندان آدم بميرد اعمالش جز از سه طريق قطع مي گردد که عبارتند از: صدقه جاريه، علمي که مورد استفاده قرار مي گيرد و فرزند صالحي که برايش دعا مي کند.) چون در اين حديث منظور عمل خود انسان است و عمل غير او مطرح نيست و دعا و درخواست فرزند صالح از خداوند براي پدرش از عمل خود او محسوب مي شود چون فرزند، کسب پدر است و او سبب ايجادش مي باشد. به همين خاطر دعا فرزند براي پدر چون دعاي پدر براي خودش تلقي مي گردد. بر خلاف دعاي غير از فرزند براي برادرش که در اينجا به عنوان عمل او محسوب نمي گردد هر چند به واسطه آن منتفع مي شود. پس استثناي که در حديث از قطع شدن عمل مرده مطرح است، عملي است که ذاتاً آن را انجام دهد که آن هم منحصر در همين سه مورد است و عمل ديگران در حق او مقصود نيست و به همين خاطر در حديث نگفته**انقطع العمل له** بلکه گفته است**انقطع عمله** که اين دو با هم فرق آشکار و واضحي دارند.

2.     صدقه دادن به جاي مرده: در صحيحين از عايشه رضي الله عنها روايت است که نفري به پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: مادرم ناگهان مرد و گمان مي کنم اگر مي توانست سخن بگويد صدقه مي نمود. آيا اگر من به جاي او صدقه بدهم پاداشي براي او خواهد بود؟ جواب داد: بلي[17]. در حاليکه صدقه دادن عبادت محض است.

3.     روزه گرفتن به جاي مرده: در صحيحين از عايشه رضي الله عنها روايت است که پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود:**مَنْ مَاتَ وَعَلَيْهِ صِيَامٌ صَامَ عَنْهُ وَلِيُّهُ** (هرکس بميرد و روزه ماه رمضان را بر عهده داشته باشد وارثش به جاي او روزه هاي قضايش را بگيرد.) منظور از ولي، وارث است و دليل آن فرموده خداوند متعال است که مي فرمايد:*وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ*[18] «خويشاوندان در حکم خداوند بعضي به بعضي ديگر نزديکترند براستي که پروردگار به همه چيز داناست.» و رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد:**أَلْحِقُوا الْفَرَائِضَ بِأَهْلِهَا فَمَا بَقِيَ فَهُوَ لِأَوْلَى رَجُلٍ ذَكَرٍ** (مال را بين صاحبان ارث همانگونه که در کتاب خداوند نازل شده تقسيم کنيد و آنچه باقي مي ماند از آن مردي است که بعد از صاحبان فرض از همه نزديکتر است.)

4.     حج کردن به جاي ديگري: در صحيحين از ابن عباس رضي الله عنهما رويت است که زني از قبيله خثعم از رسول الله صلي الله عليه و سلم پرسيد اي رسول خدا حج کردن را خداوند بر بندگان فرض کرده است. زماني پدرم را دريافتم که او مرد پيري بود و قادر به نگه داشتن خويش بر سواري نبود آيا هم اکنون به جاي او مي توانم حج را انجام دهم؟ فرمود: آري. و اين جريان در حج الوداع روي داد. در صحيح بخاري از ابن عباس رضي الله عنهما روايت است که زني از قبيله جهينه به پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: مادرم نذر کرد تا حج را به جاي آورد و تا زماني که مرد نتوانست اين کار را انجام دهد آيا مي توانم به جاي او حج را به جاي آوردم؟ فرمود: بلي به جاي او حج را انجام بده. به من بگو آيا اگر مادرت يک بدهي به عهده داشت حاضر بوديد آن را ادا کنيد؟ پس دين خدا را ادا کن که وفا کردن به دين خدا شايسته تر است.

و اگر کسي بگويد اين کار وظيفه فرزند براي پدر است و کار فرزند براي پدر نيز محسوب مي شود چنانکه در حديث قبلي بيان شد:**إِذَا مَاتَ ابن آدم انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ صَدَقَةٌ جَارِيَةٌ أو عِلْمٌ يُنْتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَهُ**[19] (هرگاه يکي از فرزندان آدم بميرد اعمالش جز از سه طريق قطع مي گردد که عبارتند از: صدقه جاريه، علمي که مورد استفاده قرار مي گيرد و فرزند صالحي که برايش دعا مي کند.) چنانکه ملاحظه مي شود دعاي فرزند براي پدر را عمل پدر به حساب مي آورد.

جواب آن به دو صورت است:

اول اينکه: رسول الله صلي الله عليه و سلم فرزند بودن را علت جواز بر درست بودن حج فرزند براي پدر قرار نداده و حتي به آن اشاره نيز ننموده است بلکه در حديث چيزي وجود دارد که سببيت آن را ابطال مي نمايد چنانکه رسول الله صلي الله عليه و سلم حج فرزند به جاي پدر را تشبيه به پرداخت بدهي براي پدر نموده است و همين را علت قرار داده که عبارت است از قضا کردن چيزي که بر ميت واجب بوده است.

دوم اينکه: در حديث صحيح ثابت شده که حج کردن براي غير حتي به وسيله غير فرزندان نيز درست است. از ابن عباس رضي الله عنهما روايت شده که پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: شنيدم مردي در حج مي گويد:**لَبَّيْكَ عَنْ شُبْرُمَةَ قَالَ مَنْ شُبْرُمَةُ قَالَ أَخٌ لِي أَوْ قَرِيبٌ لِي قَالَ حَجَجْتَ عَنْ نَفْسِكَ قَالَ لَا قَالَ حُجَّ عَنْ نَفْسِكَ ثُمَّ حُجَّ عَنْ شُبْرُمَةَ**[20] (لبيک از طرف شبرمه. رسول خدا فرمود: شبرمه کيست؟ گفت: برادرم يا يکي از نزديکانم است. رسول خدا فرمود: آيا حج خود را انجام داده اي؟ گفت: نه. رسول خدا فرمود: براي خود حج را انجام بده آنگاه براي شبرمه حج را به جاي بياور.) و در فروع آمده که اسناد آن صحيح و امام احمد در روايت صالح به آن استناد کرده است گر چه در جاي ديگر موقوف بودنش را ترجيح مي دهد. اگر مرفوع بودن صحيح باشد استدلال به آن صحيح است و اگر قول صحابي باشد مخالفي نداشته و معلوم بوده است. و همچنين حديث عايشه رضي الله عنها در روزه صحيح است که فرمود:**مَن مَاتَ وَعَلَيْهِ صِيَامٌ صَامَ عَنْهُ وَلِيُّهُ** (هرکس بميرد و روزه ماه رمضان را بر عهده داشته باشد، وارثش به جاي او روزه هاي قضايش را بگيرد.) منظور از ولي، وارث است هر چند فرزند يا غير فرزند باشد وقتي در روزه که يک عبادت محض است درست باشد درست بودنش در مورد حج که يک عبادت مالي و بدني است، اولي تر است.

5.     قرباني کردن به جاي ديگري: از انس بن مالک رضي الله عنه در صحيحين ثابت است که رسول الله صلي الله عليه و سلم دو قوچ چاق و شاخدار را با دست خويش سر بريد. با نام خدا آغاز کرد و تکبير گفت و پايش را بر گردنشان نهاد. امام احمد از طريق ابورافع رضي الله عنه نقل مي کند که رسول الله صلي الله عليه و سلم هنگامي که قرباني مي کرد مي گفت:**اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا عَنْ أُمَّتِي جَمِيعًا مِمَّنْ شَهِدَ لَكَ بِالتَّوْحِيدِ وَشَهِدَ لِي بِالْبَلَاغِ ثُمَّ يُؤْتَى بِالْآخَرِ فَيَذْبَحُهُ بِنَفْسِهِ وَيَقُولُ هَذَا عَنْ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ**[21] (پروردگارا اين قرباني براي تمام امت من است؛ آنهايي که شهادت به وحدانيت تو و ابلاغ رسالت من مي دهند. آنگاه ديگري را سر مي بريد و مي گفت: اين يکي براي محمد و آل محمد است.) قرباني کردن يک عبادت بدني است ولي اساس آن مال است و به تحقيق رسول الله صلي الله عليه و سلم به جاي اهل بيتش و امتش قرباني نموده است و بدون شک اين کار براي آن کس که قرباني برايش مي شود نافع است و ثوابش به او مي رسد چون در غير اين صورت قرباني کردن براي ديگري بي فايده است.

6.           قصاص مظلوم از ظالم که به وسيله بهترين کارها و اعمالش انجام مي شود:

در صحيح بخاري از ابوهريره رضي الله عنه روايت است که رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمود:**مَنْ كَانَتْ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ لِأَخِيهِ فَلْيَتَحَلَّلْهُ مِنْهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ ثَمَّ دِينَارٌ وَلَا دِرْهَمٌ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُؤْخَذَ لِأَخِيهِ مِنْ حَسَنَاتِهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حَسَنَاتٌ أُخِذَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَخِيهِ فَطُرِحَتْ عَلَيْهِ وفي صحيح مسلم عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَدْرُونَ مَا الْمُفْلِسُ قَالُوا الْمُفْلِسُ فِينَا مَنْ لَا دِرْهَمَ لَهُ وَلَا مَتَاعَ فَقَالَ إِنَّ الْمُفْلِسَ مِنْ أُمَّتِي يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِصَلَاةٍ وَصِيَامٍ وَزَكَاةٍ وَيَأْتِي قَدْ شَتَمَ هَذَا وَقَذَفَ هَذَا وَأَكَلَ مَالَ هَذَا وَسَفَكَ دَمَ هَذَا وَضَرَبَ هَذَا فَيُعْطَى هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ وَهَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ فَإِنْ فَنِيَتْ حَسَنَاتُهُ قَبْلَ أَنْ يُقْضَى مَا عَلَيْهِ أُخِذَ مِنْ خَطَايَاهُمْ فَطُرِحَتْ عَلَيْهِ ثُمَّ طُرِحَ فِي النَّارِ** (هرکس نسبت به برادرش مرتکب ظلمي شده است از او حلاليت بطلبد چون به درستي که در آنجا درهم و ديناري نيست قبل از اينکه براي برادرش از حسنات او بردارند و آنگاه اگر فاقد خوبي و احسان بود از بديهاي برادرش برگرفته و بر او حمل مي نمايند. و در صحيح مسلم از طريق ابوهريره رضي الله عنه روايت است که رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمود: آيا مي دانيد که درمانده کيست؟ گفتند: در نظر ما کسي که پول و طلا ندارد. رسول خدا فرمود: مفلس و درمانده از امت من روز قيامت همراه نماز و روزه و زکات مي آيد و در همان حال چيزهاي ديگري را هم با خود دارد. به کسي ناسزا گفته، به يکي بهتان زده، مال کسي را خورده، خون کسي را ريخته و نفري را زده است. به اين يکي از حسنات و خوبيهايش مي دهند و به آن ديگري از خوبيهايش مي دهند. هنگامي که خوبيهايش خاتمه يافت پيش از آنکه حکمش جاري گردد از خطاهاي ديگران برداشته و بر او حمل مي کنند آنگاه او را در آتش مي اندازند.) بدين صورت که حسنات به وسيله قصاص جابه جا مي شود طوري که ثوابش را از عاملش بگيرند و به ديگري بدهند، اينکار دليلي بر صحت هديه کردن ثواب از يکي به ديگري مي تواند باشد.

7.     بهره مندي هاي ديگر به وسيله اعمال ديگران: مانند بالا بردن درجات اولاد در بهشت تا درجات پدرانشان، پاداش نمازخوانان در نماز جماعت با افزايش عددي زياد مي شود. کسي که تنهايي در نماز جماعت قرار گرفته است اگر ديگران با او يک صف را تشکيل بدهند نمازش صحيح مي شود. به وسيله اهل فضل امنيت و نصرت فراهم مي شود. چنانکه در صحيح مسلم از ابي برده از پدرش از رسول الله صلي الله عليه و سلم روايت است که سرش را به آسمان برداشت- و او بسيار سرش را رو به آسمان مي کرد- آنگاه فرمود:**النُّجُومُ أَمَنَةٌ لِلسَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتْ النُّجُومُ أَتَى السَّمَاءَ مَا تُوعَدُ وَأَنَا أَمَنَةٌ لِأَصْحَابِي فَإِذَا ذَهَبْتُ أَتَى أَصْحَابِي مَا يُوعَدُونَ وَأَصْحَابِي أَمَنَةٌ لِأُمَّتِي فَإِذَا ذَهَبَ أَصْحَابِي أَتَى أُمَّتِي مَا يُوعَدُونَ** (ستارگان امنيت براي آسمانند و هرگاه بروند آنچه وعده داده شده خواهد آمد و من باعث امنيت براي اصحابم هستم هرگاه بروم آنچه وعده داده شده خواهد آمد و اصحاب من امنيت براي امت هستند هرگاه بروند آنچه بر امت من وعده داده شده خواهد آمد.) و باز از ابوسعيد خدري رضي الله عنه روايت شده که رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمود: بر امت من زماني خواهد آمد که کساني در آن برانگيخته مي شوند، و مي گويند: نگاه کنيد آيا در ميان خود نفري از اصحاب محمد صلي الله عليه و سلم را مي يابيد، به واسطه او فتح و پيروزي را بدست مي آورند. سپس بعثت دوم فرا مي رسد و مي گويد: آيا در ميان شما کسي هست که اصحاب محمد صلي الله عليه و سلم را ديده باشد، پس به وسيله او گشايش و پيروزي بدست مي آورند، تا اينکه بعثت سوم فرا مي رسد، گفته مي شود نگاه کنيد و ببينيد آيا در ميان آنها کسي وجود دارد که کسي را ديده باشد که اصحاب محمد صلي الله عليه و سلم را ديده است؟ سپس بعثت چهارم فرا مي رسد و مي گويند: بنگريد آيا در ميان آنها کسي را مي بينيد که ديده باشد کسي را که ديده آن کس را که اصحاب محمد صلي الله عليه و سلم را ديده است پس نفري را با اين اوصاف مي يابند و به واسطه او فتح و پيروزي را بدست مي آورند.

حال که معلوم شد نفري مي تواند به وسيله ديگري و عملش بهره مند گردد بايد دانست شرط بهره مندي اين است که اهليت بهره مند شدن را داشته باشد و آن مسلمان بودن است. بنابراين کافر به واسطه آنچه به او هديه مي شود بهره مند نمي گردد و درست هم نيست چيزي را به او هديه کرد همانگونه که دعا و طلب بخشش نيز براي او جايز نمي باشد. خداوند متعال مي فرمايد:*مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ*[22] «براي پيامبر و مؤمنان درست نيست که براي مشرکين طلب بخشش نمايند هر چند که از نزديکانشان باشند بعد از اينکه برايشان معلوم گرديد که آنها ياران آتشند.» از عبدالله بن عمرو بن عاص رضي الله عنهما روايت است که پدربزرگش عاص بن وائل سهمي وصيت نمود که يکصد برده را به جاي او آزاد کنند. پسرش هشام پنجاه برده را به جاي او آزاد کرد و عمرو بن عاص هم خواست تا پنجاه برده ديگر را بنا به وصيت پدر به جاي آورد اما پيش از اقدام در اين مورد از رسول الله صلي الله عليه و سلم سؤال کرد. در جواب فرمود:**إِنَّهُ لَوْ كَانَ مُسْلِمًا فَأَعْتَقْتُمْ عَنْهُ أَوْ تَصَدَّقْتُمْ عَنْهُ أَوْ حَجَجْتُمْ عَنْهُ بَلَغَهُ ذَلِكَ وفي رواية : فَلَوْ كَانَ أَقَرَّ بِالتَّوْحِيدِ فَصُمْتَ وَتَصَدَّقْتَ عَنْهُ نَفَعَهُ ذَلِكَ**[23] (اگر مسلمان بود چه به جايش برده آزاد مي کرديد يا صدقه مي داديد و يا حج مي کرديد ثوابش به او مي رسيد و در روايت ديگر آمده در صورتي که به توحيد اقرار مي کرد چه روزه مي گرفتيد و يا به جايش صدقه مي داديد به واسطه آن بهره مند مي شد.)

اگر گفته شود: چرا به همان چيزهايي که در سنت بيان شده از هديه کردن عباداتي چون حج و روزه و صدقه و برده آزاد کردن اکتفا نمي کنيد؟

جواب اين است که: آنچه در سنت بيان گرديده هدف منحصر نمودنش نبوده است بلکه اکثر آنها جريانات مشخص و معلومي بوده که در موردش از رسول الله صلي الله عليه و سلم سؤال شده و يا مسائل ديگر به عموم اشاره فرموده است چنانکه مي فرمايد:**أَرَأَيْتِ لَوْ كَانَ عَلَى أُمِّكِ دَيْنٌ أَكُنْتِ قَاضِيَتَهُ** (آيا اگر مادرت بدهي داشت به جايش مي پرداختي؟) باز هم به عموم دلالت مي کند آنجا که مي فرمايد:** مَن مَاتَ وَعَلَيْهِ صِيَامٌ صَامَ عَنْهُ وَلِيُّهُ** (هرکس بميرد و روزه ماه رمضان را بر عهده داشته باشد وارثش به جاي او روزه هاي قضايش را بگيرد.) و حج و صدقه و برده آزاد کردن را منع نمي کند. از اين مسائل معلوم مي شود که عبادات داراي موقعيت واحدي هستند و بناي کار را نه بر انحصار بلکه بايد بر توسعه نهاد.

اگر گفته شود آيا هديه کردن عبادت واجب، درست است؟

در جواب مي گوييم: اگر بر اساس اين قول پاسخ دهيم که مي گويد: هديه کردن عبادات، صحيح نيست مگر اينکه هديه کننده قبل از انجام عبادت و فعل مربوطه آن را قصد نمايد چنانچه عبادت را به قصد ديگري انجام می دهد. جواب اين است که هديه کردن عبادت واجب معين به خاطر عذر او جايز نيست به خاطر اينکه از جمله شروط عبادت واجب اين است که انجام دهنده اش نيت آن را بنمايد به خاطر اينکه خداوند بر او واجب نموده آن را انجام مي دهد مگر اينکه عبادت مربوطه جزو واجبات کفايي باشد چه بسا قول به صحت آن شده چنانکه انجام دهنده به قصد ديگري نيت انجامش را داشته باشد چون يکي از آنها مأمور به انجام آن است و به صورت معين هيچکدام مأمور به انجام نيستند.

ولي در صورت صحيح دانستن هديه کردن عبادات بعد از انجام دادنشان چنانکه بخواهد ثوابش را ببخشد مثلاً عبادت را انجام دهد و بگويد: خدايا ثوابش را براي فلاني قرار بده در اين صورت نيز بنا به قول راجح هديه ثوابش صحيح نيست چون شارع اسلام آن را به صورت معين بر هر فردي واجب کرده است و اين مي رساند که انسان احتياج شديد به ثواب و پاداش آن عبادت دارد و برايش ضروري است و در چنين مواردي انسان نبايد ديگري را بر خود در ثواب و پاداش ترجيح دهد.

اگر گفته شود: وقتي که هديه کردن عبادات براي ديگران جايز است آيا انجامش نيکوست؟

جواب اين است که: انجام آن نيکو نيست مگر در مواردي چون قرباني و واجباتي که احتياج به نيابت دارند مانند روزه و حج کردن که در سنت بيان شده اند ولي در مورد غير اينها شيخ الاسلام رحمه الله در مجموع الفتاوي 24/322-323 اظهار مي دارند: "چيزي که در ميان مسلمانان در قرون طلايي معروف بوده اين است که آنها به وسيله همه عبادات مشروع اعم از فرض و سنت خداوند را عبادت کرده اند و مطابق دستورات پروردگار براي مؤمنان زن و مرد زنده و مرده دعا مي کردند ولي جزو عادات آنها اين نبود هنگامي که نماز سنت مي خواندند يا روزه مي گرفتند و حج به جاي مي آوردند يا قرآن مي خواندند آن را براي امواتشان بصورت عام و يا خاص هديه کنند بلکه عادت آنها همانگونه بود که گذشت. بنابراين براي انسان جايز نيست که از راه و روش سلف عدول کند چون آن افضل و اکمل است." اما در روايتي که در آن مردي گفت: اي رسول خدا من والديني داشتم که در زمان حياتشان به آنها خوبي کرده ام چگونه بعد از مرگشان به آنها خوبي کنم؟ در جواب پيامبر صلي الله عليه و سلم به او مي گويد: از جمله نيکي در حقشان اين است که همراه نمازت برايشان نماز خواني و همراه روزه ات برايشان روزه بگيري و همراه صدقه ات برايشان صدقه نماييد. حديث مرسل مي باشد و صحيح نيست و خداوند متعال معادله نيکو با والدين را بيان داشته و فرموده:*وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا*[24] «و بگو پروردگارا به آنها رحم کن همانگونه که مرا در کودکي تربيت کردند.» و از ابي اسيد رضي الله عنه روايت است که مردي از رسول الله صلي الله عليه و سلم پرسيد:**هَلْ بَقِيَ مِنْ بِرِّ أَبَوَيَّ شَيْءٌ أَبَرُّهُمَا بِهِ بَعْدَ مَوْتِهِمَا قَالَ نَعَمْ الصَّلَاةُ عَلَيْهِمَا وَالِاسْتِغْفَارُ لَهُمَا وَإِنْفَاذُ عَهْدِهِمَا مِنْ بَعْدِهِمَا وَصِلَةُ الرَّحِمِ الَّتِي لَا تُوصَلُ إِلَّا بِهِمَا وَإِكْرَامُ صَدِيقِهِمَا**[25] (آيا از خوبي کردن به پدر و مادرم بعد از مرگشان چيزي هست؟ رسول خدا فرمود: آري. برايشان دعا و طلب بخشش نما و به عهد و پيمان بعد از مرگشان نيز عمل کن. صله رحمي را که آنها مسببش بودند را حفظ کن و به دوستانشان احترام بگذار.) ولي با اين اوصاف رسول الله صلي الله عليه و سلم نماز خواندن برايشان را همراه نماز و روزه گرفتن همراه روزه را جزو نيکي کردن به آنها قرار نداد.

اما چيزي که بيشتر مردم امروزه انجامش مي دهند مثلاً قرآن کريم را در ماه رمضان يا وقت ديگر تلاوت مي کند سپس مرده هايشان را بر خود ترجيح داده و خود را فراموش مي کنند اين کار شايسته نيست چون خارج شدن از مسيري است که سلف صالح ما بر آن بوده اند و خود را محروم کردن از ثواب و پاداش عبادات است و اهداء کننده عبادت ثواب و پاداشی جز آنچه از احسان به ديگري بدست مي آورد، ندارد چون پاداش عبادت را اهدا نموده است؛ لذا اهدا نمودن ثواب عبادات براي پيامبر صلي الله عليه و سلم لازم نيست  چون ايشان هر عبادتي را که امت انجام دهند پاداش آن را مي گيرد چون راهنما و دستور دهنده به آن بوده است. بنابراين براي او به مانند ثواب انجام دهنده عبادت وجود دارد در نتيجه هديه کردن ثواب عبادت براي پيامبر جز محروم کردن خويش از آن بهره اي ندارد.

و با اين توضيح فقه سلف صالح از صحابه و تابعين دانسته مي شود چنانکه اهداء کردن ثواب و پاداش عبادت براي پيامبر صلي الله عليه و سلم از هيچکدام از آنها نقل نشده است علي رغم اينکه آنها محبت پيامبر صلي الله عليه و سلم را بيشتر از همه در دل داشتند و بر انجام عمل خير از همه حريص تر بودند و آنها در بين مردم راهشان از همه به هدايت نزديکتر و عملشان از همه صحيح تر  بوده است بنابراين چه در اين مسئله و يا مسائل ديگر شايسته نيست از راه و روش آنها فاصله گيريم و هرگز آخر اين امت اصلاح نمي شود مگر به وسيله همان چيز که اول آن را اصلاح گرداند.

خداوند توفيق دهنده و هدايت کننده به راه راست و مستقيم است.

364 سؤال: حکم طواف کردن چيست؟ آيا حکمت در بوسيدن حجر الاسود تبرک جستن به آن است؟

جواب: حکمت از طواف کردن را رسول الله صلي الله عليه و سلم بيان داشته است و مي فرمايد:**إِنَّمَا جُعِلَ الطَّوَافُ بِالْبَيْتِ وَبِالصَّفَا وَالمَرْوَةِ وَرَمْيُ الْجِمَارِ لِإِقَامَةِ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ** (طواف بيت و صفا و مروه و رمي جمرات تنها براي برپا داشتن ياد خداوند قرار داده شده اند.) بنابراين کسي که به دور خانه خدا طواف مي کند در دلش قصد تعظيم پروردگار را دارد و خداوند او را ياد کننده خويش مي داند و حرکاتش در رفتن و لمس کردن سنگ حجر الاسود و رکن يماني و اشاره کردن به حجر الاسود همگي ذکر خداوند هستند چون عبادت او مي باشند و همه عبادات ذکر کردن الله تعالي به معني عام آن است و آنچه که با زبان بيان مي دارد از تکبير گفتن و ذکر کردن نيز از مظاهر ذکر پروردگارند.

ولي بوسيدن سنگ حجر الاسود نيز عبادت است چون هنگامي که انسان آن سنگ را مي بوسد رابطه اي بين آنها جز عبادت وجود ندارد؛ در اين کار تعظيم پروردگار و پيروي از رسول الله صلي الله عليه و سلم موجود است چنانکه از امير المؤمنين عمر بن الخطاب رضي الله عنه ثابت است که در هنگام بوسيدن سنگ گفت:**إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّكَ حَجَرٌ لَا تَضُرُّ وَلَا تَنْفَعُ وَلَوْلَا أَنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُقَبِّلُكَ مَا قَبَّلْتُكَ** [مي دانم که تو سنگي هستي و نمي تواني نفع و ضرر برساني. تو را تنها به اين خاطر مي بوسم چون رسول الله صلي الله عليه و سلم بوسيد.] ولي آنچه که بعضي افراد جاهل مي پندارند که مقصود از بوسيدن آن تبرک جستن به آن مي باشد باطل است و هيچ اصلي ندارد.

زنادقه مسائلي را ساخته اند چنانکه گفته اند طواف کردن به دور قبر اولياء چون طواف به دور خانه خداست اينکار بت پرستي است و ناشي از الحاد و انحراف آنهاست و مؤمنان جز  به امر پروردگار طواف نمي کنند و هر چيز دستور خداوند بر آن باشد اقدام به آن عبادت است مگر نديده ايد که سجده براي غير خداوند شرک اکبر است. ولي آن زمان که خداوند متعال ملائکه را به انجام آن براي آدم دستور مي دهد تبديل به عبادت پروردگار مي شود و در آن زمان ترک کردن سجده براي آدم کفر به خدا بود.

به هر حال طواف کردن به دور خانه خدا به قصد انجام عبادت براي خداوند عبادت است و يکي از ارکان حج است و حج نيز يکي از ارکان اسلام است و به همين سبب طواف کننده به دور خانه خدا را مي نگريد که از کار خويش لذت مي برد و در قلب خويش احساس نزديکي به پروردگارش مي کند چيزي که به وسيله آن فضيلت و مرتبه بلندش را بيان مي دارد. و الله المستعان.

وصلي الله علي محمد و علي آله و صحبه و سلم



[1] شوري 21

[2] بدون اينکه از اجر شخص انجام دهنده کم شود.

[3] انعام 108

[4] توبه 117- 118

[5] حجر 9

[6] مائده 3

[7] مائده 3

[8] بقره 98

[9] تفصيل اين موضوع در 3/44 در مجموع فتاوي جويا شويد.

[10] هود 15- 16

[11] هود 15- 16

[12] نجم 39

[13] نجم 39

[14] محمد 19

[15] حشر 10

[16] رواه مسلم

[17]  مسلم مثل اين حديث را از ابوهريره رضي الله عنه روايت کرده است.

[18] انفال 75

[19] رواه مسلم

[20] قال في البلوغ: رواه أبو داود وابن ماجه

[21] قال في مجمع الزوائد : وإسناده حسن ، وسكت عنه في التلخيص

[22] توبه 113

[23] رواه أحمد وأبو داود

[24] اسراء 24

[25] رواه أبو داود وابن ماجه