قسمت چهارم کتاب: اصول ایمان در پرتو کتاب و سنت
کتاب : اصول ایمان در پرتو کتاب و سنت
قسمت چهارم :
مبحث سوم: قواعدي در باب اسماء و صفات
قاعده اول: سخن در باره صفات همانند سخن در باره ذات است
هيچ كس و هيچ چيز در ذات، صفات و افعال مانند و شبيه الله تعالي نيست. خداوند داراي يك ذات حقيقي است كه بدون اختلاف مثال و مانندي ندارد. داراي صفاتي است كه در كتاب و سنت ثابت مي باشند؛ صفات حقيقي كه مانند و شبيهي ندارند. پس سخن در ذات و صفات در يك مرتبه قرار دارد.
و اين قاعده بزرگي است كه به وسيله آن با منكرين صفات كه اثبات كننده ذات هستند، بحث مي شود. همانا اثبات ذات پروردگار عزوجل محل اجماع امت است.
هنگامي كه گوينده مي گويد: صفات ثابت نمي شوند زيرا در اثبات آن خداوند به مخلوقاتش تشبيه شده است.
به او گفته مي شود: تو براي خداوند ذاتي حقيقي را ثابت ميكني و براي مخلوقات نيز ذاتي را ثابت مي كني آيا تشبيه كردن در سخن تو وجود ندارد؟!! اگر گفت: همانا ذاتي براي خداوند ثابت مي كنم كه شبيه ذاتهاي ديگر نيست و غير از اين در باره او گفته نمي شود. به او گفته مي شود: اين امر تو را در باب صفات نيز ملزم مي گرداند زيرا هنگامي كه ذات او مانند و شبيه ذاتهاي ديگر نيست حق آن است كه صفات ذات الهي نيز شبيه صفات ديگر نباشد. اگر گفت: چگونه صفت را اثبات مي كني در حاليكه كيفيت آن را نمي داني؟ مي گوييم: همچنانكه براي او ذات را ثابت مي كني درحاليكه كيفيت آن را نمي داني.
قاعده دوم: سخن گفتن در بعضي از صفات مانند سخن گفتن در صفات ديگر است
توضيح آن اينكه: سخن گفتن در بعضي از صفات از لحاظ اثبات و نفي مانند سخن گفتن در صفات ديگر است و اين قاعده آن كسي را كه بعضي از صفات را اثبات و بعضي ديگر را انكار ميكند مورد خطاب قرار مي دهد. هنگامي كه مردي بعضي از صفات مانند حيات، علم، قدرت، شنيدن، ديدن و جز اينها را ثابت مي كند و تمام آنها را حقيقي قرار مي دهد سپس در صفت محبت، رضا، غضب و چيزهاي ديگر نزاع مي كند و آنها را مجازي قرار مي دهد به او گفته مي شود: فرقي بين آنچه كه اثبات مي كني و آنچه كه نفي مي نمايي وجود ندارد سخن گفتن در مورد يكي از آنها مانند سخن گفتن در مورد ديگري است. هنگامي كه براي او حيات، علم، قدرت، شنيدن، ديدن را بدون تشبيه كردن به صفات مخلوقين ثابت مي كني تو را ملزم مي كند كه براي او محبت، رضا، غضب را هم ثابت كني چنانكه خداوند از نفس خود بدون شبيه ساختن به مخلوقات خبر داده است اگر اين را نپذيرد در تناقض و تضاد واقع مي شود.
قاعده سوم: اسماء و صفات توقيفي هستند
اسماء و صفات الله تعالي توقيفي هستند و براي عقل در آن مجالي نيست بر اين اساس واجب است كه در آن بر همان چيزي كه در كتاب و سنت بيان شده اكتفا نمود كه در آن زياد و كم كردن راه ندارد زيرا آنچه را كه لايق به الله تعالي در اسماء و صفات است عقل قادر به درك آن نيست پس واجب است بر نص توقف نمود. الله تعالي مي فرمايد:{وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}[1] «در آنچه بر آن علم نداري توقف كن زيرا گوش، چشم و دل همه مورد سؤال واقع خواهند شد.» و امامان اسلام بر اين منهج قرار داشته اند. امام احمد: مي فرمايد:(لا يوصف الله إلا بما وصف به نفسه أو وصفه به رسوله لا يتجاوز القرآن والحديث) «الله تعالي جز به آنچه خود را به آن وصف نموده يا پيامبر او را به آن وصف كرده كه قرآن و حديث است وصف نمي شود». تعدادي از علما بيان مي كنند كه توصيف يك چيز براي فهم آن از سه طريق امكان پذير است: يا به وسيله ديدن آن، يا ديدن مانند آن يا وصف آن از كسي كه آن را مي شناسد. و علم و شناخت ما نسبت به پروردگارمان و اسماء و صفاتش در طريق سوم خلاصه شده است و آن وصف او از طريق كسي است كه او را ميشناسد و كسي از خداوند نسبت به خودش عالمتر نيست سپس پيامبران كه به آنها وحي مي شود. پس ضرورت طريق وحي براي فهم در اسماء و صفات لازم است بنابراين ما پروردگارمان را در دنيا نميبينيم و او را به آنچه وصف مي شود بدون شبيه كردن به مخلوقات وصف مي نماييم. پروردگار ما بلند مرتبه و پاك است.
قاعده چهارم: نامهاي خداوند همه نيكو هستند
نامهاي خداوند همه نيكو هستند يعني همه در نهايت زيبايي قرار دارند. الله تعالي مي فرمايد:{وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى}[2] «و خداوند داراي نامهاي نيكوست» كه بر زيباترين نامها و اشرفترين مدلول كه وجود الله تعالي است، دلالت مي كنند. كه متضمن صفات كاملي است كه به هيچ وجه احتمال نقصان در آن وجود ندارد و ممكن هم نيست.
مثال براي آن: (الحي) نامي از نامهاي خداوند متعال است كه متضمن حيات كامل كه عدم بر او سبقت نگرفته و زوال برآن نيايد. حيات مستلزم كمال صفات از نظر علم، قدرت، شنيدن، ديدن و جز اينها مي باشد.
مثال ديگر: (العليم) نامي از نامهاي الله تعالي است كه متضمن علم كامل است كه جهل بر آن پيشي نگرفته و به فراموشي منتهي نمي گردد. الله تعالي مي فرمايد: {عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَى}[3] «علم آن در كتابي نزد پروردگارم است نه خطا مي كند و نه فراموش مي نمايد». علم او به صورت اجمالي و تفصيلي همه چيز را در بر گرفته است فرق نمي كند متعلق به افعال او يا افعال مخلوقاتش باشد. الله تعالي مي فرمايد:{يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ}[4] «چشمهاي خائن و آنچه را سينه ها پنهان مي دارند، مي داند».
زيبايي در نامهاي خداوند به اعتبار هر نام به تنهايي و به اعتبار جمع شدن با ديگري است پس همراه شدن اسمي از اسماء پروردگار با اسم ديگر كمال اندر كمال است.
مثال ديگر: (العزيز الحكيم) الله تعالي در بسياري از جاهاي قرآن بين آنها را جمع نموده است هر يك از آنها دلالت بر كمال خاص دارد كه مقتضي آن است و آن عزت در عزيز و داوري و حكمت در حكيم است. جمع بين اين دو دلالت بر كمال ديگري دارد و آن اينكه عزت براي الله تعالي به حكمت است پس عزت او مقتضي ظلم و ستم نيست كما اينكه بعضي از مخلوقات قدرتمند اينگونه مي باشند بعضي از آنها قدرت را با گناه بدست مي آورد پس ظلم و ستم مي كند. همچنين داوري خداوند و حكمت او مقرون به عزت كامل است بر خلاف داوري مخلوق و حكمت او گاهي ذلت و خواري بر آنها عارض ميشود. و الله اعلم.
و در خاتمه اين باب بصورت خلاصه اشاره اي به فايده و ثمرات ايمان به الله تعالي كه شريكي و همتايي براي او در ربوبيت، الوهيت و اسماء و صفات نيست مي نماييم: كه از آن جمله عبارتند از:
1. بنده به وسيله آن سعادت دنيا و آخرت را بدست مي آورد بلكه سعادت هر دو دنيا بر ايمان به الله متوقف است پس بنده بر حسب محافظتش از ايمان به ربوبيت، الوهيت و اسماء و صفات پروردگار متعال به خوشبختي و سعادت مي رسد.
2. ايمان بنده به ربوبيت و اسماء و صفات پروردگار بزرگترين سبب ترس و خشيت از اوست و تحقق بخش طاعت و عبادتش مي باشد پس هنگامي كه بنده پروردگارش را شناخت به او نزديك مي شود و از او مي ترسد و براي عبادت او درخواست و طلب مي كند و از معصيت و مخالفت او دوري مي جويد.
3. بنده به وسيله آن به اطمينان قلب مي رسد و وجودش آرامش مي يابد و فكرش آرام مي شود و در دنيا و آخرت به امنيت و هدايت مي رسد. الله تعالي مي فرمايد:{الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}[5] «كساني كه ايمان آوردند و قلبشان به ذكر و ياد خداوند آرام است. آگاه باشيد كه تنها با ياد خداوند دهها مطمئن مي شوند».
4. رسيدن به پاداش آخرت متوقف بر ايمان به خداوند و درستي آن است. پس با آماده كردن و تحقق بخشيدن به لوازم آن بنده به ثواب و پاداش آخرت مي رسد و داخل بهشتي مي شود كه پهناي آن به اندازه آسمان و زمين است و در آن نعمتهايي است كه نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه به قلب كسي خطور كرده است و از آتش و عذاب شديد آن نجات مي يابد. و بزرگتر از همه اينها به رضايت پروردگار سبحان مي رسد چنانكه هرگز بر او خشمگين نمي شود و در روز قيامت با نگاه كردن به صورت خداوند كريم متلذذ مي گردند و از فلاكت و بدبختي و فتنه گمراه كنندگان مي رهد.
5. ايمان به الله تعالي باعث اصلاح اعمال و قبول شدن آن ميگردد. چيزي كه نبودش اعمال را به صاحبش برمي گرداند هرچند زياد و متنوع باشد. الله تعالي ميفرمايد:{وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}[6] «هركس به ايمان كافر شود اعمالش نابود مي شوند و در آخرت از زيانمندان است» و مي فرمايد:{وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا}[7] «هركس آخرت را ميخواهد و براي آن سعي و تلاش مي نمايد درصورت داشتن ايمان سعي و تلاششان مورد حق شناسي واقع مي شود».
6. ايمان صحيح به خداوند صاحبش را بر ملتزم بودن به حق و تبعيت از علم و عمل مي كشاند و بنده آمادگي كامل بدست ميآورد تا پند و اندرزهاي سودمند و عبرتهاي مؤثر فرا گيرد و باعث سلامت فطرت، هدف نيكو، مبادرت به كارهاي خير و دوري از محرمات و منكرات و رسيدن به اخلاق پسنديده و خصلتهاي كريمانه و آداب و روشهاي سودمند گردد.
7. ايمان به خداوند پناهگاه مؤمنان در تمام آنچه براي آنها از بدي و نارحتي، امنيت و ترس، اطاعت و معصيت و غير آن از اموري كه به ناچار براي هركسي از آنان پيش مي آيد، مي باشد. پس در هنگام خوشحالي و سرور به سوي ايمان به الله پناه ميبرد و خداوند را حمد مي كند و بر آن شكر مي گويد و نعمت او را در آنچه دوست دارد بكار مي برد. در هنگام نارحتي و سختي به سوي ايمان به الله پناهنده مي شود و با ايمانشان به او متوسل ميشوند و آنچه از ثواب و پاداش است بر او مترتب مي گردد. و در هنگام ترس و نارحتي به سوي ايمان به الله مي روند قلبشان مطمئن مي شود و ايمانشان زياد مي گردد و بر تعظيم پروردگارشان مطمئن هستند و در هنگام طاعت و توفيق انجام اعمال صالح به سوي ايمان به الله مي روند و به نعمتهاي او بر ايشان اعتراف مي نمايند و بر تكميل كردن آن حريص هستند و از خداوند ثبات بر آن و توفيق قبولي آن را مسئلت مي نمايند. و در هنگام افتادن در گناه و معاصي به سوي ايمان به الله پناه ميبرند و به توبه كردن از آن مبادرت مينمايند و از شر و ضررهايش رهايي مي يابند. پس مؤمنان در تمام تغييرات و تصرفاتشان به سوي ايمان به خداوند يكتا پناهنده مي شوند.
8. شناخت خداوند به وسيله نامها و صفاتش موجب محبت خداوند در قلبها ميگردد زيرا نامها و صفات خداوند از هر جهت كامل مي باشند و نفسهاي بشري بر دوست داشتن فضيلت و كمال سرشته شده اند. لذا هنگامي كه محبت خداوند در قلبها تحقق يافت جوارح و اعضا به انجام عمل كشيده مي شوند و حكمتي كه خداوند بندگان را به خاطر آن كه عبادت است، خلق نمود تحقق مي يابد.
9. علم به نامها و صفات خداوند باعث يقين پيدا كردن به اينكه خداوند به تنهايي در نيازهاي بندگان تصرف دارد و اينكه براي او شريكي نيست، مي شود و اين باعث محقق شدن صدق و راستي و توكل بر خداوند در به دست آوردن مصالح و منافع ديني و دنيوي مي گردد كه در آن رستگاري و كاميابي بنده را به دنبال دارد. هركس بر خداوند توكل كند خداوند به تنهايي براي او كافي است.
10. اساس داشتن هر معلومي شمردن نامهاي نيكوي پروردگار و شناختن آن است چون تمامي معلومات غير از خداوند متعال، يا مخلوق يا امر او هستند كه آن يا علم به بودنها يا اطلاع از شريعت اوست و نامهاي نيكو مصدر خلق و امرند دو چيزي كه بهم مرتبط مي باشند لذا هركس نامهاي پروردگار را همانگونه كه شايسته يك مخلوق است شمارش نمايد همه علوم را برشمرده است.
باب دوم : بقيه اركان ايمان
فصل اول: ايمان به ملائكه
مبحث اول: تعريف ملائكه و اينكه خلقتشان از چيست و داراي چه صفات و خصوصياتي مي باشند.
تعريف ملائكه
ملائكه جمع ملك است و از(الأَلُوكِ) گرفته شده و به معني پيغام و رسالت است.
آنها مخلوقي از مخلوقات خداوند هستند، داراي اجسامي نوراني و لطيف مي باشند كه قادرند خود را به شكلها و صورتهاي پاك درآورند. بسيار قوي و نيرومند هستند و مي توانند سريع جابه جا شوند. تعدادشان بسيار زياد است و جز خداوند تعدادشان را كسي نمي داند. خداوند آنها را براي عبادت خود و اجراي اوامرش انتخاب كرد و برگزيد. آنها در هيچ كاري نافرماني خداوند نمي كنند و آنچه را كه به آنها امر شده، انجام مي دهند.
نحوه خلقتشان:
خداوند ملائكه را از نور خلق نمود. از عائشه رضی الله عنها روايت است كه گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«خُلِقَتْ الْمَلَائِكَةُ مِنْ نُورٍ وَخُلِقَ الْجَانُّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ وَخُلِقَ آدَمُ مِمَّا وُصِفَ لَكُمْ»[8] «خداوند ملائكه را از نور، اجنه را از آتش و آدم را از آنچه برايتان وصف نموده خلق كرد».
صفاتشان:
در كتاب و سنت صحيح صفات و حقيقت آنها بيان شده است كه از آن جمله:
آنها به قدرت و شدت وصف شده اند. الله تعالي مي فرمايد:{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ}[9] «اي كساني كه ايمان آورده ايد خود و خانواده خود را از آتشي كه هيزم آن انسان و سنگ است، نجات دهيد و بر آن ملائكه هايي سخت و شديد گماشته شده اند» خداوند در وصف جبريل مي فرمايد:{عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي}[10] «صاحب قدرت بسيار علم را به او آموخت» و در وصف او همچنين مي فرمايد:{ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ}[11] «ملائكه اي صاحب قوت و قدرتست، و نزد صاحب عرش داراي جاه و منـزلت مي باشد».
آنها از بزرگترين مخلوقات و داراي اجسامي بزرگ هستند. در صحيح مسلم از عائشه رضی الله عنها روايت است كه گفت: از پيامبرصلی الله علیه و سلم در مورد معني اين سخن الله تعالي{وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ}[12] «به يقين محمدصلی الله علیه و سلم جبريل را به صورتي آشكار در بالاترين افق ديد» پرسيدم، فرمودند:«إِنَّمَا هُوَ جِبْرِيلُ لَمْ أَرَهُ عَلَى صُورَتِهِ الَّتِي خُلِقَ عَلَيْهَا غَيْرَ هَاتَيْنِ الْمَرَّتَيْنِ رَأَيْتُهُ مُنْهَبِطًا مِنْ السَّمَاءِ سَادًّا عِظَمُ خَلْقِهِ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ»[13] «او جبريل است و من جز دو بار او را بر صورتي كه خلق شده، نديدم. او را ديدم كه از آسمان فرود آمد كه بزرگي خلقتش بين آسمان و زمين را پر كرده بود» و امام احمد از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روايت مي كند كه گفت:«رَأَى رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم جِبْرِيلَ فِي صُورَتِهِ وَلَهُ سِتُّ مِائَةِ جَنَاحٍ كُلُّ جَنَاحٍ مِنْهَا قَدْ سَدَّ الْأُفُقَ يَسْقُطُ مِنْ جَنَاحِهِ مِنْ التَّهَاوِيلِ وَالدُّرِّ وَالْيَاقُوتِ مَا اللَّهُ بِهِ عَلِيمٌ»[14] «رسول الله صلی الله علیه و سلم جبريل را در صورت حقيقي خودش ديد كه ششصد بال داشت و هر بال او افق را پوشانيده بود و از بالهايش رنگهاي گوناگون، مرواريد و ياقوت آنچه كه خداوند به آن عليم است فرو ميافتاد».
و ابوداود از جابر بن عبدالله رضی الله عنه روايت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«أُذِنَ لِي أَنْ أُحَدِّثَ عَنْ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَةِ اللَّهِ مِنْ حَمَلَةِ الْعَرْشِ إِنَّ مَا بَيْنَ شَحْمَةِ أُذُنِهِ إِلَي عَاتِقِهِ مَسِيرَةُ سَبْعِ مِائَةِ عَامٍ»[15] «به من اجازه داده شد تا در مورد ملائكه اي از ملائكه هاي حامل عرش صحبت كنم كه فاصله بين نرمه گوش تا شانه اش مسير هفتصد سال است».
از جمله صفات ديگر آنها اين است كه آنها از نظر خلقت و اندازه متفاوتند و بر يك درجه واحد نيستند. بعضي از آنها دو بال، سه بال، چهار بال و بعضي ديگر از آنها ششصد بال دارند. الله تعالي مي فرمايد:{الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَي وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ}[16] «حمد و ستايش از آن خدايي است كه آفريدگار آسمانها و زمين است و ملائكه را پيام رسان فرستادگان بسوي انبياء گردانيده است ملائكه هايي كه داراي بالهاي دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند. در آفريدن هرچه بخواهد مي افزايد».
از جمله صفات آنها زيبايي و جمال آنها در بالاترين حد خود است. الله تعالي در حق جبريل علیه السلام مي فرمايد:{عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي**ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَي}[17] «آن ملائكه بسيار نيرومند او را تعليم داد. داراي عقل فراوان، و رأي صحيح و رسا، و منظري خـوب كه بخلقت كامل (به همان صورتي كه خدا او را بر آن آفريده بود) بر رسول جلوه كرد». ابن عباس مي فرمايد:(ذو مرة: ذو منظر حسن) «ذو مرة يعني صاحب شكل و صورت زيبا» و قتاده مي گويد: (ذو خلق طويل حسن) «صاحب خلقتي كه زيبايي اش بسيار زياد است».
و الله تعالي از زناني هنگام رؤيت يوسف علیه السلام خبر مي دهد:{فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ}[18] «هنگامي كه او را ديدند وي را بس شگرف يافتند و دستهاي خود را بريدند و گفتند: منزه است خداوند. اين بشر نيست اين جز ملائكه اي بزرگوار چيز ديگري نيست». و آنها اين را گفتند زيرا نزد مردم ملائكه با جمال زيبا و خيره كننده وصف شده اند.
و از صفات ديگر آنها اين است كه آنها بزرگوار و والا مقام هستند. الله تعالي ميفرمايد:{بِأَيْدِي سَفَرَةٍ**كِرَامٍ بَرَرَةٍ}[19] «به دست ملائكه هايي بزرگوار و نيكوكار و والا مقام» و ميفرمايد:{وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ**كِرَامًا كَاتِبِينَ}[20] «البته و يقيناً نگهبانهايي براي مراقبت احوال و اعمال شما مأمورند، ملائكه هايي كه بزرگوارند و اعمال بندگان را مي نويسند».
از جمله صفات آنها حيا مي باشد. پيامبر صلی الله علیه و سلم در حق عثمان رضی الله عنه مي فرمايد:«أَلَا أَسْتَحِي مِنْ رَجُلٍ تَسْتَحِي مِنْهُ الْمَلَائِكَةُ»[21] «آيا از مردي كه ملائكه از او شرم ميكنند، شرم نكنم».
از جمله صفات ديگر آنها علم است. خداوند در خطابش به ملائكه مي فرمايد:{قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تعلمون}[22] «من چيزي ميدانم كه شما نمي دانيد». الله عزوجل براي ملائكه علم را ثابت مي كند و براي خودش علمي را ثابت مي كند كه آنها نمي دانند. و خداوند در حق جبريل علیه السلام مي فرمايد:{عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي}[23] «صاحب قدرت بسيار او را تعليم داد» طبري مي فرمايد:(علم محمدًا صلي الله عليه وسلم هذا القرآن جبريل عليه السلام) «جبريل علیه السلام اين قرآن را به محمدصلی الله علیه و سلم ياد داد». و اين متضمن وصف جبريل به علم و تعليم دادن آن است.
و چيزهاي ديگري در كتاب و سنت از صفات بزرگ و اخلاق كريمه آنها ثابت است كه بر بلندي شأن و منزلت آنها دلالت دارد.
خصوصيات و ويژگيهاي آنها
براي ملائكه ويژگيها و صفاتي است كه خداوند به آنها اختصاص داده و بدان وسيله آنها را از جن و انس و ساير مخلوقات متمايز گردانيده است كه از آن جمله:
جايگاه آنها در آسمان است و براي اجراي اوامر خداوند در حق مخلوقات به زمين فرود مي آيند و اين حكايت از بلندي جايگاه و مقام آنها دارد. الله تعالي مي فرمايد:{يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَي مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ}[24] «خدا ملائكه را با روح به فرمان خود بر هر كس از بندگانش كه بخواهد فرود مي فرستد» و ميفرمايد:{وَتَرَي الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ}[25]«و ملائكه را مي بيني كه پيرامون عرش به ستايش پروردگار به تسبيح مشغولند».
از ابوهريره رضی الله عنه روايت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«يَتَعَاقَبُونَ فِيكُمْ مَلائِكَةٌ بِاللَّيْلِ وَمَلائِكَةٌ بِالنَّهَارِ، وَيَجْتَمِعُونَ فِي صَلاةِ الْفَجْرِ وَصَلاةِ الْعَصْرِ، ثمَّ يَعْرُجُ الَّذِينَ بَاتُوا فِيكُمْ، فَيَسْأَلُهُمْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِهِمْ: كَيْفَ تَرَكْتُمْ عِبَادِي؟ فَيَقُولُونَ: تَرَكْنَاهُمْ وَهُمْ يُصَلُّونَ، وَأَتَيْنَاهُمْ وَهُمْ يُصَلُّونَ»[26] «ملائكه هايي در شب و ملائكه هايي ديگر در روز به دنبال هم بر شما وارد مي شوند. و در هنگام نماز صبح و عصر، با هم جمع ميشوند. سپس، دسته اي كه شب را نزد شما سپري كرده اند، بسوي عرش الهي ميروند. خداوند متعال با وجودي كه حال بندگانش را بهتر ميداند، از آنان ميپرسد: بندگان مرا در چه حالي رها كرديد؟ در جواب ميگويند: پروردگارا! هنگامي كه نزد آنان رفتيم و زماني كه از آنها جدا شديم، مشغول نماز خواندن و عبادت بودند». نصوص در اين باره بسيار است و گنجاندن همه آنها در اينجا مشكل است.
از جمله ويژگيهاي آنان اين است كه به مؤنث وصف نمي شوند. خداوند آن را بر كافران انكار مي كند:{وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ}[27] «و ملائكه را كه بندگان رحمان هستند مؤنث قرار ميدهند. آيا در خلقت آنها حضور داشتند؟ گواهي آنها بزودي نوشته مي شود و از ايشان پرسيده مي شود» و مي فرمايد:{إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثَي}[28] «كساني كه به روز آخرت ايمان ندارند ملائكه را در نامگذاري مؤنث نام مي نهند».
از جمله ويژگيهاي آنان اين است كه در هيچ كاري نافرماني خداوند نمي كنند. و هيچ گناهي به دلشان خطور نمي كند بلكه خداوند آنها را بر طاعت خود و اجراي اوامرش آفريد كما اينكه الله تعالي مي فرمايد:{لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}[29] «آنان از دستورات خداوند سرپيچي نمي كنند و به دستورات او عمل ميكنند» و همچنين ميفرمايد:{لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}[30] «هميشه گفتار ايشان بعد از گفتار خداست، هميشه مطيع فرمان خداي خود هستند».
از جمله ويژگيهاي ديگر آنها اين است كه از عبادت خداوند سست و خسته نميشوند. خداوند مي فرمايد:{وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ**يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ}[31] «و كساني كه نزد اويند از عبادت تكبر نمي ورزند شبانه روز بي آنكه سستي ورزند تسبيح خداوند مي كنند» و در آيه ديگري مي فرمايد:{فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا يَسْأَمُونَ}[32] «اگر آنها تكبر ورزيدند كساني كه در پيشگاه پروردگار تو هستند شبانه روز او را تسبيح ميگويند و خسته نمي شوند».
اينها بعضي از خصوصيات ملائكه بود كه خداوند تنها به آنها اختصاص داده است. و در يك جمله اينكه ملائكه از جنس ديگري هستند. اصل خلقت و بوجود آمدنشان با جن و انس فرق مي كند. كما اينكه هر يك از انسانها و اجنه خصوصيات مخصوص به خود دارند كه هركدام از آنها به وسيله آن از ديگري تمييز داده مي شود و الله اعلم.
مبحث دوم: جايگاه ايمان به ملائكه، كيفيت و دلايل آن
منزلت ايمان به آنها:
ايمان به ملائكه يكي از اركان ايمان در دين اسلام مي باشد. و ايمان جز به وسيله آن متحقق نمي گردد و خداوند در كتابش بر آن تصريح كرده و پيامبر صلی الله علیه و سلم در سنتش از آن خبر داده است.
الله تعالي مي فرمايد:{آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ}[33] «پيامبر و مؤمنان به آنچه به سوي او از جانب پروردگار نازل شده ايمان دارند و همگي به الله، ملائكه، كتابها و پيامبران ايمان دارند». خداوند خبر داده كه ايمان به ملائكه همراه با بقيه اركان ايمان كه بر پيامبرش نازل كرده بر او و امتش واجب مي باشد و آنها بايد فرمانبردار باشند.
و در آيه ديگري مي فرمايد:{لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ}[34] «نيكي اين نيست كه روي خود را به سوي مشرق و مغرب كنيد بلكه نيكي اين است كه به الله، روز آخرت، ملائكه، كتابها و پيامبران ايمان داشته باشيد.» ايمان به اين خصائل را نيكي نام نهاده است و - نيكي اسمي است كه براي تمام خيرها بكار مي رود- و اين چيزهاي ذكر شده اصول و شالوده اعمال صالح و اركان ايمان هستند كه از آن ساير شعب جدا ميشود.
همچنانكه الله عزوجل خبر داده هركس به آن اركان كافر شود به خداوند كفر ورزيده است. مي فرمايد:{وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا}[35] «و هركس به الله، ملائكه، كتابها، پيامبران و روز آخرت كافر شود در گمراهي بسيار دوري افتاده است.» كفر را بر كسي كه اين اركان را انكار كند اطلاق مي كند و آنها را به گمراهي بسيار دوري وصف مينمايد. اين دليل است بر اينكه ايمان به ملائكه ركن عظيمي از اركان ايمان مي باشد و هركس آن را ترك كند از امت اسلام خارج مي گردد.
سنت نيز بر آن دلالت دارد. در حديثي كه امام مسلم در صحيحش از عمر بن خطاب رضی الله عنه كه مشهور به حديث جبريل است، آمده كه رسول الله صلی الله علیه و سلم ميفرمايد: «بَيْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ يَوْمٍ إِذْ طَلَعَ عَلَيْنَا رَجُلٌ شَدِيدُ بَيَاضِ الثِّيَابِ شَدِيدُ سَوَادِ الشَّعَرِ لَا يُرَى عَلَيْهِ أَثَرُ السَّفَرِ وَلَا يَعْرِفُهُ مِنَّا أَحَدٌ حَتَّى جَلَسَ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَسْنَدَ رُكْبَتَيْهِ إِلَى رُكْبَتَيْهِ وَوَضَعَ كَفَّيْهِ عَلَى فَخِذَيْهِ وَقَالَ يَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِي عَنْ الْإِسْلَامِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْإِسْلَامُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَتُقِيمَ الصَّلَاةَ وَتُؤْتِيَ الزَّكَاةَ وَتَصُومَ رَمَضَانَ وَتَحُجَّ الْبَيْتَ إِنْ اسْتَطَعْتَ إِلَيْهِ سَبِيلًا قَالَ صَدَقْتَ قَالَ فَعَجِبْنَا لَهُ يَسْأَلُهُ وَيُصَدِّقُهُ قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ الْإِيمَانِ قَالَ أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ قَالَ صَدَقْتَ قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ الْإِحْسَانِ قَالَ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ السَّاعَةِ قَالَ مَا الْمَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنْ السَّائِلِ قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ أَمَارَتِهَا قَالَ أَنْ تَلِدَ الْأَمَةُ رَبَّتَهَا وَأَنْ تَرَى الْحُفَاةَ الْعُرَاةَ الْعَالَةَ رِعَاءَ الشَّاءِ يَتَطَاوَلُونَ فِي الْبُنْيَانِ قَالَ ثُمَّ انْطَلَقَ فَلَبِثْتُ مَلِيًّا ثُمَّ قَالَ لِي يَا عُمَرُ أَتَدْرِي مَنْ السَّائِلُ قُلْتُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فَإِنَّهُ جِبْرِيلُ أَتَاكُمْ يُعَلِّمُكُمْ دِينَكُمْ»[36] «روزي ما نزد پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم نشسته بوديم، مردي بر ما وارد شد كه جامه بسيار سفيدي بر تن داشت، و موهاي سرش بسيار سياه، و كسي از ما او را نمي شناخت، و هيچ اثر سفر بر او نبود كه بگوييم از جايي دور آمده است، تا اين كه نزد پيامبر صلی الله علیه و سلم نشست، و دو زانوي خود را به دو زانوي پيامبر صلی الله علیه و سلم چسباند، و دو دستش را بر دو ران او صلی الله علیه و سلم نهاد، وگفت: اي محمد! مرا از اسلام خبر ده.
پيامبر صلی الله علیه و سلم در پاسخ فرمود: اسلام عبارت است از اين كه گواهي دهي و يقين داشته باشي، معبودي به حق جز خداي يكتا نيست، و آن كه محمد فرستاده خداست، و نماز برپا داري، و زكات بدهي، و روزه[ماه مبارك] رمضان را بگيري، و اگر توانايي بدني و مالي و توشه راه و وسيله اي براي سفر داشته باشي حج خانه خـدا كني.آن مرد گفت: راست گفتي.
ما به شگفت آمديم كه از رسول اكرم صلی الله علیه و سلم سؤال ميكند (در حالي كه سؤال، علامت ندانستن است) و تصديق مي نمايد (در حالي كه تصديق نشانه دانستن است). گفت: پس مرا از ايمان خبر ده، ايشان فرمودند: ايمان عبارت است از اين كه ايمان بياوري به يگانگي خدا، و ايمان بياوري به ملائكه خدا ، و ايمان بياوري به پيامـبران خـدا، و ايمان بياوري به روز قيامت، و ايمان بياوري به سرنوشت؛ (يعني تقدير)، و ايمان بياوري به خير و شر آن.آن مرد گفت: راست گفتي.
گفت: مرا از احسان و نيكوكاري خبر ده، فرمود: نيكوكاريي عبارتست از اينكه چنان خدا را بندگي كني گويا او را مي بيني، و اگر تو او را نمي بيني، يقين بدار كه او تو را مي بيند. گفت مرا از روز قيامت خبر ده، فرمود: پرسيده شده (در اين مسأله) داناتر از سؤال كننده نيست، آن مرد گفت: پس مرا از نشانه هاي قيامت باخبر ساز، فرمود: آنكه كنيز آقايش را بزايد، (يعني مادران را خوار و حقير شمارنـد و خود را آقاي مادر بدانند). و آنكه پا و تن برهنگان بينوا، و چوپان گوسفندان را ببيني كه به برافراشتن كاخ (و زياده روي در ساختمان) بپردازند. پس آن مرد رفت، و من چندي نشستم، و رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: اي عمر! ميداني كه سؤال كننده چه كسي بود؟ گفتم: خدا و رسول خدا بهتر ميدانند، فرمود: او جبريل بود، كه آمده بود (تا با پرسش و پاسخ كردنش) دينتان را به شما بياموزد».
اين حديث بزرگ مشتمل بر اصول دين و تمام درجات آن بود و آن تنها منهجي است كه در تعليم اين دين بر اساس پرسش و پاسخ بين فرستاده ملكي و افضل ملائكه ها، جبريل علیه السلام، و بين رسول بشر، افضل انسانها و آن محمد صلی الله علیه و سلم است. بر مسلمانان شايسته است كه اين حديث عظيم را محافظت نمايند و منهجشان را در يادگيري و تعليم دادن از آن فرا بگيرند همانگونه كه سلفش بر آن بودند. و در حديث، ايمان به ملائكه به عنوان ركني از اركان ايمان مي باشد كه مقصود و هدف ما در اينجا همين است… والله اعلم.
كيفيت و چگونگي ايمان به ملائكه
ايمان به ملائكه متضمن كارهايي است كه بنده بايد آنها را درك كند و بفهمد تا ايمان به ملائكه در او تحقق پيدا كند و آن عبارتند از:
1. اعتراف و تصديق به وجود آنها كما اينكه نصوصي كه پيشتر آورده شد دلالت دارد بر اينكه ايمان به آنها ركني از اركان ايمان است كه ايمان جز با آن تحقق پيدا نمي كند.
2. ايمان به اينكه تعداد آنها زياد است و جز خداوند كسي تعداد آنها را نمي داد. همانگونه كه نصوص بر آن دلالت دارند. الله تعالي ميفرمايد:{وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ}[37] يعني اينكه به خاطر زياد بودنشان، تعداد سربازان پروردگارت را جز خود او كسي نمي داند. تعدادي از سلف آن را گفته اند.
و در حديث طولاني اسراء كه شيخين از حديث مالك بن صعصعه رضی الله عنه روايت كرده اند كه پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:(. . . «ثُمَّ رُفِعَ لِي الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ فَقُلْتُ يَا جِبْرِيلُ مَا هَذَا قَالَ هَذَا الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ يَدْخُلُهُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ إِذَا خَرَجُوا مِنْهُ لَمْ يَعُودُوا فِيهِ آخِرُ مَا عَلَيْهِمْ»[38] «سپس بيت المعمور را به من نشان دادند گفتم: اي جبريل اين چيست؟ گفت: اين بيت المعمور است. هر روز هفتاد هزار ملائكه داخل آن مي شوند و هنگامي كه از آن خارج مي شوند ديگر براي بار ديگر در آن باز نميگردند».
و در صحيح مسلم از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روايت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«يُؤْتَى بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ زِمَامٍ مَعَ كُلِّ زِمَامٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يَجُرُّونَهَا»[39] «در آن روز جهنم را در حاليكه داراي هفتاد هزار افسار است مي آورند و هر افسار را هفتاد هزار ملائكه مي كشند.» اين دو حديث دلالت دارد بر اينكه تعداد ملائكه زياد است. هنگامي كه هر روز هفتاد هزار ملائكه داخل بيت المعمور مي شوند سپس ديگر به آن برنمي گردند و ملائكههاي ديگر غير از آنها مي آيند(بر زياد بودن آنها دلالت دارد زيرا تعدادشان آن قدر زياد است كه ديگر نوبت آنها نميشود كه برگردند). و جهنم در روز قيامت به وسيله اين تعداد از ملائكه آورده مي شود. پس حال ملائكه هاي ديگر بايد چگونه باشد كه به كارهاي ديگر مشغول هستند و تعداد آنها را جز خالقشان تبارك و تعالي كسي نمي داند.
3. اعتراف به مقام و منزلت و كرامت و شرافت آنها نزد خداوند. الله تعالي ميفرمايد:{وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ**لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}[40] «و گفتند خداوند فرزندي اتخاذ نموده، خداوند از اين گفته پاك و منزه است، بلكه آنان همه بندگان گرامي خدا هستند، در گفتار بر خداوند پيشي نمي گيرند و دستورش را انجام مي دهند» و ميفرمايد:{بِأَيْدِي سَفَرَةٍ**كِرَامٍ بَرَرَةٍ}[41] «به دست ملائكه هايي بزرگوار و نيكوكار و والا مقام» آنها را به اينكه نزد خداوند گرامي و والا مقام هستند وصف مي كند. و الله تعالي در حقشان ميفرمايد: {فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا يَسْأَمُونَ}[42] «كساني كه در پيشگاه پروردگارت هستند شبانه روز او را تسبيح مي گويند و خسته نمي شوند». خداوند آنها را اينگونه وصف مي كند كه بخاطر شرافت و بزرگيشان است كه نزد او هستند. همراه با مقام بندگي براي او بدون هيچگونه خستگي و سستي اي. همانگونه كه خداوند به آنها در جاهاي متعددي از كتابش سوگند مي خورد و اين به خاطر شرافتشان نزد اوست. خداوند مي فرمايد:{وَالصَّافَّاتِ صَفًّا**فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا**فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا}[43] «سوگند به صف بستگان كه صف بستهاند؛ به زجر كنندگان كه به سختي زجر مي دهند؛ و به تلاوت كنندگان آيات خداوند». و ميفرمايد:{فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا**فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا}[44] «سوگند به آنها كه جدا كننده و القا كننده وحي هستند». و شواهد بر اكرام ملائكه و تنوع اسلوبها و شيوه ها از كتاب خداوند بسيار است كه بر صاحبان تحقيق از آنچه بيان آن در شرع خداوند قطعي شده است، پوشيده نيست. والله اعلم.
4. بايد به فضل و منزلت بعضي از آنها بر بعضي ديگر كه نصوص بر آن دلالت دارد، اعتقاد داشت:{اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}[45] «خداوند از ملائكه و انسانها رسولاني را برمي گزيد. همانا خداوند شنواي بيناست» و ميفرمايد:{لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ}[46] «مسيح و ملائكه مقرب از اينكه بنده اي براي خدا باشند ابا ندارند». اين آيات ما را آگاه مي كنند به اينكه كساني از آنها به رسالت برگزيده شده و مقرب مي باشند كه همين بر فضيلت آنها بر ديگران دلالت مي نمايد. برترين ملائكه: مقربان همراه حاملان عرش هستند. افضل مقربين، سه ملائكه هستند كه ذكر آنها در دعاي پيامبر صلی الله علیه و سلم كه به وسيله آن نماز شب را شروع مي كرد موجود است. مي فرمود:«اللهم رب جبريل وميكائيل وإسرافيل فاطر السماوات والأرض عالم الغيب والشهادة…»[47] «اي پروردگار جبريل، ميكائيل و اسرافيل اي برپا دارنده آسمانها و زمين، اي كسي كه بر نهان و آشكار خبر داري…».
و افضل اين سه نفر جبريل علیه السلام مي باشد كه او مسئول وحي است و شرف و بزرگي او به خاطر بزرگي و شرافت وظيفه اش مي باشد. خداوند در كتابش به آنچه كه ديگر ملائكه را با آن ذكر ننموده از او ياد كرده است و با اشرفترين نامها او را نام ميبرد و به زيباترين صفات او را وصف مي نمايد. از اسمهاي او روح است. الله تعالي مي فرمايد:{نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ}[48] «قرآن را خداي يكتا بوسيله جبريل، الروح الأمين نازل فرمود» و ميفرمايد:{تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا}[49] «در آن(شب قدر) ملائكه و روح فرود مي آيند». اين اسم(روح) به صورت اضافه تشريفي به الله تعالي مضاف شده است. مي فرمايد:{فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}[50] «روح خود را به سوي او فرستاديم تا به شكل بشري خوش اندام بر او نمايان شد». و آن به قدس اضافه شده است:{قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ}[51] «بگو آن را روح القدس از نزد پروردگارت به حق فرود آورده است». قول صحيح در ميان مفسرين اين است كه القدس، خداوند است. و از آنچه كه در وصف او(جبريل) آمده است اين آيات مي باشد:{إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ**ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ**مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ}[52] « همانا قرآن كلام رسول گرامي است كه نزد صاحب عرش با قدرت است، و فرمانده ملائكه و امين وحي خداست» و ميفرمايد:{عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي**ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَي}[53] «صاحب قدرت بسيار علم را به او آموخت. داراي توان و نيرو در مقابلش ايستاد». الله تعالي او را به فرستاده و رسول و اينكه نزد او كريم و بزرگوار است وصف نموده و صاحب قدرت و مقام نزد پروردگار سبحان و فرمانده در آسمانها و امين وحي و مظهر زيبايي است.
5. دوست داشتن ملائكه و دوري از دشمني كردن با آنها. به خاطر اين سخن الله تعالي كه مي فرمايد:{وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}[54] «مردان و زنان مؤمن دوستدار يكديگرند». اين آيه شامل ملائكه هم مي گردد زيرا آنها دائماً به طاعت و عبادت پروردگارشان مشغولند همانگونه كه خداوند از حال آنها خبر ميدهد:{لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}[55] «آنان از دستورات خدا سرپيچي نمي كنند و به دستورات او عمل مي نمايند» و الله جل جلاله از دوست داشتن ملائكه براي پيامبرش و مؤمنان خبر مي دهد:{وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ}[56] «اگر بر عليه او به يكديگر كمك كنيد در حقيقت خداوند خود مولاي اوست و جبريل و صالح مؤمنان ياور او هستند.» و ميفرمايد: {هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}[57]«او كسي است كه بر شما درود مي فرستد و ملائكه نيز بر شما درود مي فرستند تا شما را از تاريكيها به سوي روشنايي برآورد» و مي فرمايد:{إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا}[58] «كساني كه گفتند پروردگار ما الله است سپس بر آن استقامت نمودند بر آنها ملائكه فرود مي آيند و مي گويند نترسيد و غمگين مباشيد». پس بر مؤمنان واجب است كه ملائكه را دوست داشته باشند براي اينكه آنها دوستدار، نصرت دهنده، تأييد كننده و استغفار كننده برايشان مي باشند. و خداوند از دشمني ملائكه ما را بر حذر مي دارد؛ مي فرمايند:{مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ}[59] «هر كس با خدا، ملائكه، پيامبران او، جبريل و ميكائيل دشمني كند و دشمن باشد (محققاً چنين كسي كافر خواهد بود) و خداوند هم دشمن كافران است». پس خداوند ما را باخبر مي گرداند كه دشمني با ملائكه موجب دشمني و عداوت الله تعالي و خشم و غضب اوست. زيرا آنها(ملائكه) اوامر و احكام پروردگار را صادر مي كنند پس كسي كه دشمن آنها باشد دشمن پروردگارش است.
6. اعتقاد به اينكه ملائكه مخلوقي از مخلوقات خداوند هستند و حق تصرف در خلق كردن، تدبير و امور در شأن آنها نيست بلكه آنها سربازي از سربازان الله تعالي هستند كه هرآنچه را خداوند به آنها امر كند انجام مي دهند و همه امور بدست الله است و او شريكي ندارد.
جايز نيست چيزي از انواع عبادت را براي آنها اختصاص داد بلكه واجب است براي خالقشان و خالق تمام مخلوقات در عبادت اخلاص داشت؛ خالقي كه در ربوبيت و الوهيت شريكي ندارد و براي او در اسماء و صفاتش مثل و مانندي نيست. و الله تعالي از زبان گوينده آن مي فرمايد:{وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}[60] «به شما امر نمي شود كه ملائكه و پيامبران را به خدايي بگيريد آيا بعد از اينكه شما مسلمان شديد شما را به كفر دستور مي دهد؟» و مي فرمايد:{وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ**لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ**يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ**وَمَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِنْ دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ}[61]«و گفتند خداوند فرزندي اتخاذ نموده، خداوند از اين گفته پاك و منزه است، بلكه آنان همه بندگان گرامي خدا هستند در گفتار بر او پيشي نمي گيرند و دستورش را انجام مي دهند، گذشته و آينده آنها را مي داند جز براي كسي كه خداوند انتخاب نموده شفاعت نمي كنند، و آنها از طرف خداوند بيمناكند و هركس از آنان بگويد من نيز جز او معبودي هستم او را به دوزخ كيفر مي دهيم. سزاي كافران را اينگونه مي دهيم». خداوند خبر مي دهد كه به عبادت آنها امر نشده و چگونه به عبادت آنها امر مي شود در حاليكه آن، كفر به الله تعالي است سپس خداوند ادعاي كساني كه به گمان خود ملائكه را دختران خداوند مي دانند باطل نموده و خودش را از آن منزه مي گرداند و بيان مي كند كه آنها بندگاني صاحب كرامت هستند كه دستورات خداوند را بدون كم و كاست انجام مي دهند و از ترس او بيمناكند و آنها مالك شفاعت براي كسي نيستند و براي كسي شفاعت نمي كنند مگر براي كساني از اهل توحيد كه خداوند به آن راضي باشد سپس آيه را با بيان اينكه سزاي هركس از آنها كه ادعاي الوهيت كند جهنم مي باشد به پايان ميرساند. آنگاه آشكار نموده كه آنها بندگاني بلند همتند كه قادر به تغيير و تبديل يا قدرتي براي آنها جز به وسيله پروردگار و خالقشان نيست.
7. ايمان به ملائكه هايي كه نامشان در كتاب و سنت آمده است مانند جبريل، ميكائيل، اسرافيل، مالك، هاروت و ماروت، رضوان، منكر و نكير، و كساني كه در اسامي آنها در نصوص بيان شده واجب است. و همچنين ايمان به آنچه نصوص از آن با وصف خبر داده است: مانند رقيب و عتيد(مراقب و نگهبان)، يا به وسيله وظيفه آنها مانند ملك الموت(ملائكه مرگ) و ملك الجبال(ملائكه كوهها) يا آنچه را كه نصوص به ذكر وظايفشان بصورت مجمل مي پردازد مانند: حملة العرش(حمل كنندگان عرش) و الكرام الكاتبين(نويسندگان بزرگوار) و الموكلين بحفظ الخلق(مسئول حفظ خلق)، الموكلين بحفظ الاجنة و الارحام(مسئول حفظ بچههاي داخل رحم)، طواف البيت المعمور(ملائكه مسئول طواف بيت المعمور)، ملائكة السياحين(ملائكه هايي كه در زمين ميگردند) و ملائكه هاي ديگري كه الله و رسولش صلی الله علیه و سلم از آن خبر داده اند.
پس واجب است كه به صورت مفصل به تمام آنهايي كه ذكرشان با نام و صفت و وظايف در اخبار آمده ايمان داشته باشيم و تمام آنچه را كه بيانش در ادامه بحث ان شاء الله خواهد آمد، تصديق كنيم.
در يك جمله بايد گفت بايد معتقد به تمام چيزهايي باشيم كه نصوص شرعي در مورد ملائكه كرام بدان ناطق است. والله تعالي اعلم.
مبحث سوم: وظايف ملائكه
ملائكه لشكري از لشكريان الله تعالي هستند و خداوند بسياري از اعمال بزرگ را به آنها سپرده است. وظايف آنها بزرگ است و بخشيدن قدرت به آنها بر تأييد آن صحه مي گذارد. و بر اساس شأن و مقامشان كارهايي به آنها واگذار كرده است: از آنها جبريل مسئول وحي از طرف الله تعالي به سوي پيامبران عليهم الصلاة و السلام مي باشد. الله تعالي مي فرمايد:{نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ**عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ** بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ}[62]«خداوند يكتا قرآن را بوسيله الروح الأمين بر دل تو فرود آورد و به زبان تو كه زبان عربي فصيح و آشكار است قرار داد تا قوم خود را بوسيله قرآن از عذاب خدا بترساني و به راه ايمان و تقوا برساني». قبلاً اشاره گرديد كه او افضل ملائكه و گرامي ترين آنها نزد خداوند است و خداوند او را با دو صفت قوت و اداي امانت مهم(وحي الهي به پيامبران) وصف كرده است.
و پيامبرصلی الله علیه و سلم جز دو بار او را بر صورتي كه خلق شده نديده است و بقيه اوقات بر صورت مردي مي آمد. يك بار او را در افق از ناحيه شرق ديد و در اين باره الله تعالي مي فرمايد: {وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ}[63] «به يقين محمدصلی الله علیه و سلم جبريل را به صورتي آشكار در بالاترين افق ديد» و بار دوم، شب اسرا در آسمان ديد و الله تعالي اينگونه از آن خبر داده است:{وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى**عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى**عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى}[64] «و يك بار ديگر هم او را مشاهده كرد، و در نزد درخت سدرة كه بهشت پروردگار همانجاست».
و در صحيح مسلم از عائشه رضی الله عنها روايت است كه او از رسول الله صلی الله علیه و سلم در تفسير دو آيه اي كه آورده شد سؤال نمود و ايشان فرمودند:«إِنَّمَا هُوَ جِبْرِيلُ لَمْ أَرَهُ عَلَى صُورَتِهِ الَّتِي خُلِقَ عَلَيْهَا غَيْرَ هَاتَيْنِ الْمَرَّتَيْنِ رَأَيْتُهُ مُنْهَبِطًا مِنْ السَّمَاءِ سَادًّا عِظَمُ خَلْقِهِ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ»[65] «او جبريل است كه او را به صورت اصلي خودش جز دو بار نديدم. او را ديدم كه از آسمان فرود آمد كه بزرگي خلقتش بين آسمان و زمين را پر كرده بود».
و از ملائكه ميكائيل علیه السلام مسئول باران و نباتات است و ذكر او در قران آمده است. الله تعالي مي فرمايد:{مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ}[66] «هر كس با خدا، ملائكه، پيامبران او، جبريل و ميكائيل دشمني كند و دشمن باشد (محققاً چنين كسي كافر خواهد بود) و خداوند هم دشمن كافران است» و او صاحب مقام و منزلت بزرگي نزد پروردگار است براي همين خداوند اينجا او را با جبريل بصورت خاص آورده و بر ملائكه عطف نموده است با اينكه از جنس آنها هستند بخاطر شرف و بزرگي شان اينچنين شده است. و از قبيل عطف خاص بر عموم است. همچنين در سنت نيز همانگونه كه جلوتر گفته شد در دعاي پيامبرصلی الله علیه و سلم در نماز شب آمده كه مي فرمود:«اللهم رب جبريل وميكائيل وإسرافيل». .)[67] «اي پروردگار جبريل، ميكائيل و اسرافيل …». به خاطر همين علما اين سه ملائكه را افضل تمام ملائكه ها مي دانند.
و از ايشان اسرافيل علیه السلام مسئول صور است و او سومين ملائكه افضل است كه ذكر آن پيشتر آمد. او يكي از حاملان عرش است. صور به معني شيپور بزرگ است كه در آن مي دمند. امام احمد در مسندش از عبدالله بن عمرو بن عاص رضی الله عنه روايت مي كند كه:«جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ مَا الصُّورُ قَالَ قَرْنٌ يُنْفَخُ فِيهِ»[68] «اعرابي پيش پيامبر ص آمد و گف: صور چيست؟ ايشان فرمودند: شاخي است كه در آن مي دمند».
و امام احمد و ترمذي از ابوسعيد خدري رضی الله عنه روايت مي كنند كه پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:«كَيْفَ أَنْعَمُ وَقَدْ الْتَقَمَ صَاحِبُ الْقَرْنِ الْقَرْنَ وَحَنَى جَبْهَتَهُ وَأَصْغَى سَمْعَهُ يَنْظُرُ مَتَى يُؤْمَرُ قَالَ الْمُسْلِمُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا نَقُولُ قَالَ قُولُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا»[69] «چگونه شما شاد و خوشحاليد در حاليكه صاحب شاخ آن را به دهان گرفته و گوش فرا داده و منتظر است كه چه وقت خداوند به او دستور مي دهد در آن بدمد؟ مسلمانان گفتند: اي رسول خدا ما چه بگوييم؟ فرمود: بگوييد حسبنا الله ونعم الوكيل على الله توكلنا».
اسرافيل سه بار در صور مي دمد: نفخه هراس، نفخه مرگ و نفخه زنده شدن. الله تعالي مي فرمايد:{وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ}[70] «و روزي كه در صور دميده مي شود پس هركس كه در آسمانها و زمين است به هراس افتد مگر آن كس كه خدا بخواهد» و اين نفخه هراس بود و دليل بر دو نفخه ديگر الله تعالي مي فرمايد:{وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ}[71] «و در صور دميده شود و همه كسانيكه در آسمانها و زمين بودند مردند، مگر كسانيكه خدا آنان را جدا كرد و بقاي آنان را خواست سپس بار ديگر مي دمد ناگهان همه زنده شده مي ايستند و نگاه مي كنند».
و از ايشان، ملك الموت علیه السلام مسئول گرفتن ارواح است. الله تعالي مي فرمايد:{قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}[72] «اي رسول ما بگو: ملك الموت كه بر شما گمارده شده جان شما را مي گيرد سپس به سوي پروردگارتان بازگردانيده ميشويد». ملائكههايي به ملك الموت كمك ميكنند. بنده را بر حسب عملش، اگر محسن و نيكوكار باشد در بهترين شكل و اگر گنهكار باشد در بدترين شكل جان او را مي گيرند. الله تعالي مي فرمايد:{حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}[73]«تا آنگاه كه هنگام مرگ يكي از شما فرا رسد ملائكههاي ما جان او را بستانند و ايشان در آنچه به آن مأمور ميشوند هيچ كوتاهي نمي كنند».
و از ايشان، ملائكه كوهها است و ذكر آن در حديثي كه پيامبر صلی الله علیه و سلم در ابتداي بعثت به سوي اهالي طائف رفت و آنها را به اسلام دعوت نمود و آنها استجابت ننمودند موجود است و در آن پيامبرصلی الله علیه و سلم مي فرمايد:«فَإِذَا أَنَا بِسَحَابَةٍ قَدْ أَظَلَّتْنِي فَنَظَرْتُ فَإِذَا فِيهَا جِبْرِيلُ فَنَادَانِي فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ قَدْ سَمِعَ قَوْلَ قَوْمِكَ لَكَ وَمَا رَدُّوا عَلَيْكَ وَقَدْ بَعَثَ إِلَيْكَ مَلَكَ الْجِبَالِ لِتَأْمُرَهُ بِمَا شِئْتَ فِيهِمْ، فَنَادَانِي مَلَكُ الْجِبَالِ فَسَلَّمَ عَلَيَّ ثُمَّ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، فَقَالَ ذَلِكَ فِيمَا شِئْتَ إِنْ شِئْتَ أَنْ أُطْبِقَ عَلَيْهِمُ الأَخْشَبَيْنِ فَقَالَ النَّبِيُّ ص:«بَلْ أَرْجُو أَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ مِنْ أَصْلابِهِمْ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ وَحْدَهُ لا يُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا»[74] «ناگهان چشمم به ابري افتاد كه بر سرم سايه انداخته است. به آن ابر نگاه كردم. جبريل را در ميان آن ديدم. مرا صدا زد و گفت: همانا خداوند، سخنان قومت و پاسخشان را شنيد. هم اكنون، ملائكه كوهها را بسوي تو فرستاده است تا هر چه را كه دوست داري، در مورد آنها به او دستور دهي. سپس ملائكه كوهها مرا صدا زد و سلام داد و گفت: اي محمد! هر چه مي خواهي، انجام ميدهم. اگر مي خواهي، دو كوه اطراف را بر آنان، فرود ميآورم. نبي اكرم صلی الله علیه و سلم فرمود: بلكه من اميدوارم كه خداوند از نسلهاي آنان، كساني را بوجود آورد كه فقط خدا را عبادت كنند و چيزي را با او شريك نسازند».
و از ايشان ملائكه رحِم است كما اينكه انس بن مالك رضی الله عنه از پيامبر صلی الله علیه و سلم روايت ميكند كه فرمودند:«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَكَّلَ مَلَكًا يَقُولُ يَا رَبِّ نُطْفَةٌ يَا رَبِّ عَلَقَةٌ يَا رَبِّ مُضْغَةٌ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَقْضِيَ خَلْقَهُ قَالَ أَذَكَرٌ أَمْ أُنْثَى شَقِيٌّ أَمْ سَعِيدٌ فَمَا الرِّزْقُ وَالْأَجَلُ فَيُكْتَبُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ»[75] «الله عزوجل ملائكه اي را مقرر كرده است كه ميگويد: يا رب: نطفه. يا رب: خون بسته. يا رب: گوشت. هنگامي كه خداوند خواست او را خلق كند. ملائكه مي گويد: او مذكر يا مؤنث است؟ بدبخت يا سعادتمند است؟ روزي او چيست و اجل و زمان مرگش كي مي رسد؟ پس در شكم مادرش آنها را مي نويسد.»
و از آنها ملائكه هايي هستند كه حامل عرش مي باشند:{الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا}[76] «كساني كه عرش با عظمت الهي را حمل مي كنند، و آنهايي كه پيرامون عرش به تسبيح و ستايش پروردگارشان مشغولند، هم خود به خدا ايمان دارند و هم براي اهل ايمان از خدا آمرزش و مغفرت مي طلبند» و ميفرمايد: {وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ}[77] «عرش پروردگارت را در آن روز (يعني قيامت) هشت ملائكه حمل ميكنند». دسته اي از علما مي گويند: كساني كه اطراف عرش هستند ملائكه هاي مقرب هستند و ايشان با آنكه حامل عرش هستند اشرفترين ملائكه مي باشند[78].
و از جمله آنها نگهبان بهشت است. الله تعالي مي فرمايد:{وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ}[79] «و كساني كه از پروردگارشان پروا داشتند گروه گروه به سوي بهشت سوق داده شوند تا هنگامي كه به آنجا رسيدند درهاي آن گشوده شود و نگهبانان آن به آنها گويند: سلام بر شما خوش آمديد در آن جاودانه داخل شويد» و مي فرمايد:{جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ}[80] «بهشتهاي عدني كه آنان با پدران، همسران و فرزندانشان كه درستكارند در آن داخل شوند و ملائكه از هر دري بر آنها درآيند».
و از جمله آن ملائكه ها، نگهبان جهنم است. از او به خدا پناه ميبريم و ايشان ملائكه قهر و غضب هستند كه رأس آنها 19 نفر مي باشند. الله تعالي ميفرمايد: {وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِنَ الْعَذَابِ}[81] «و كساني كه در آتش هستند به نگهبانان جهنم مي گويند پروردگارتان را بخوانيد تا يك روز از اين عذاب را به ما تخفيف دهد» و مي فرمايد:{فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ**سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ}[82] «تا گروه خود را بخوانند بزودي آتشبانان را فرا خوانيم.» و مي فرمايد:{عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ**وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا}[83] «براي آن نوزده نگهبان است و ما نگهبانان دوزخ را جز ملائكه قرار نداديم، و تعداد ايشان را مگر آزمايشي براي مردمي كه كافر شدند نگردانيديم» و مي فرمايد:{وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ}[84] «آن دوزخيان مالك، نگهبان جهنم را ندا كرده و مي گويند: اي مالك، از پروردگارت بخواه تا ما را مرگ دهد، بميريم و راحت شويم. در جواب مي گويد: شما در اينجا ماندگاريد». در سنت ذكر شده كه مالك نگهبان جهنم است و پيامبر ج او را ديده است. در صحيح بخاري از سمره بن جندب رضی الله عنه روايت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«رَأَيْتُ اللَّيْلَةَ رَجُلَيْنِ أَتَيَانِي قَالَا الَّذِي يُوقِدُ النَّارَ مَالِكٌ خَازِنُ النَّارِ وَأَنَا جِبْرِيلُ وَهَذَا مِيكَائِيلُ»[85] «شب(اسرا) دو مرد را ديدم كه پيشم آمدند. گفتند: او مالك، نگهبان آتش و برافروزنده آن است و من جبريل و اين ميكائيل است».
و از جمله آنها، زائران بيت المعمور است. در هر روز هفتاد هزار ملائكه داخل آن مي شوند و بار ديگر (به خاطر كثرت ملائكه) ديگر به آنجا برنمي گردند. مالك بن صعصعه رضی الله عنه از پيامبر صلی الله علیه و سلم روايت مي كند كه فرمود:(. . .«ثُمَّ رُفِعَ لِي الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ فَقُلْتُ يَا جِبْرِيلُ مَا هَذَا قَالَ هَذَا الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ يَدْخُلُهُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ إِذَا خَرَجُوا مِنْهُ لَمْ يَعُودُوا فِيهِ آخِرُ مَا عَلَيْهِمْ»[86] «…سپس بيت المعمور را به من نشان دادند گفتم: اي جبريل اين چيست؟ گفت: اين بيت المعمور است. هر روز هفتاد هزار ملائكه داخل آن مي شوند و هنگامي كه از آن خارج مي شوند ديگر براي بار ديگر در آن باز نمي گردند».
و از آن جمله ملائكه هايي هستند كه مي گردند و بر مجالس ذكر سايه مي افكنند. شيخين از ابوهريره رضی الله عنه روايت مي كنند كه پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:«إنَّ لِلَّهِ مَلائكَةً يَطُوفُونَ فِي الطُّرُقِ، يَلْتَمِسُونَ أَهْلَ الذِّكْرِ، فَإِذَا وَجَدُوا قَوْمًا يَذْكُرُونَ اللَّهَ، تَنَادَوْا: هَلُمُّوا إِلَى حَاجَتِكُمْ، قَالَ: فَيَحُفُّونَهُمْ بِأَجْنِحَتِهِمْ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا». . .)[87] «خداوند، ملائكه هايي دارد كه در راهها مشغول گشت زني هستند و بدنبال ذاكران مي گردند. هرگاه، گروهي را ببينند كه به ياد خدا مشغول اند، يكديگر را صدا مي زنند و ميگويند: به هدف خود رسيديم. آنگاه، ذاكران را تا آسمان دنيا زير بالهايشان ميگيرند». علما مي گويند:«وهؤلاء الملائكة زائدون عن الحفظة وغيرهم من المرتبين مع الخلائق»«آنها ملائكه هايي غير از ملائكه هاي حافظ انسان هستند».
همچنين ثابت است كه آنها سلام امت پيامبر صلی الله علیه و سلم را به او ميرسانند. امام احمد و نسائي با سند صحيح از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روايت مي كنند كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً سَيَّاحِينَ فِي الْأَرْضِ يُبَلِّغُونِي مِنْ أُمَّتِي السَّلَامَ»[88] «براي الله عزوجل ملائكههايي هستند كه در زمين مي گردند و سلام امتم را به من ميرسانند».
و از آنها كساني هستند كه نويسندگاني گرامي اند و كارشان نوشتن اعمال خلق است و بر آنها نگهداري مي كنند. الله تعالي مي فرمايد:{وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ**كِرَامًا كَاتِبِينَ**يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ}[89] «البته و يقيناً نگهبانها براي مراقبت احوال و اعمال شما مأمورند، ملائكه هايي بزرگوارند كه اعمال بندگان را مينويسند، شما هر چه كنيد همه را مي دانند» و مي فرمايد:{إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ**مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ}[90]«دو ملائكه گفتار و كردار شخص را دريافت مي دارند و آن را ثبت مي كنند، يكي از دسـت راست و ديگري از دست چپ نشسته و همنشين او هستند، هر كلمه اي كه بر زبان براند (از خير و شر) آن را مي نويسند و مراقب و حاضر حال اويند». مجاهد در تفسير اين آيه مي فرمايد: ملائكه اي در راست و ملائكه اي در چپ قرار دارد اما آنكه در راست است خير و ديگري كه در چپ قرار دارد شر و بدي را مي نويسد.
و از ايشان منكر و نكير مسئول عذاب قبر و سؤال از بندگان در قبرهايشان هستند كه احاديث صحيح بر آن دلالت دارند. شيخين از انس بن مالك رضی الله عنه روايت ميكند كه پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:«إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ وَتَوَلَّى عَنْهُ أَصْحَابُهُ وَإِنَّهُ لَيَسْمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ أَتَاهُ مَلَكَانِ فَيُقْعِدَانِهِ فَيَقُولَانِ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِي هَذَا الرَّجُلِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ فَيُقَالُ لَهُ انْظُرْ إِلَى مَقْعَدِكَ مِنْ النَّارِ قَدْ أَبْدَلَكَ اللَّهُ بِهِ مَقْعَدًا مِنْ الْجَنَّةِ فَيَرَاهُمَا جَمِيعًا»[91] «هنگامي كه فردي دفن مي شود و دوستانش او را رها مي كنند، او صداي پاهاي تشييع كنندگان را مي شنود؛ آنگاه دو ملائكه پيش او مي آيند و او را نشانده و به او مي گويند: در مورد اين مرد (به محمد ج اشاره دارند) چه ميگويي؟ اگر اهل ايمان باشد ميگويد: شهادت ميدهم كه او بنده و رسول خداست. به او گفته مي شود: به جايگاهت در دوزخ بنگر كه خداوند آن را برايت به جايگاهي در بهشت تبديل نمود. پس هردو جايگاه را با هم مي بيند.»
ترمذي و ابن حبان از ابوهريره رضی الله عنه روايت مي كنند كه رسولالله صلی الله علیه و سلم ميفرمايد: «إِذَا قُبِرَ الْمَيِّتُ أَوْ قَالَ أَحَدُكُمْ أَتَاهُ مَلَكَانِ أَسْوَدَانِ أَزْرَقَانِ يُقَالُ لِأَحَدِهِمَا الْمُنْكَرُ وَالْآخَرُ النَّكِيرُ فَيَقُولَانِ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِي هَذَا الرَّجُلِ». . .)[92] «هنگامي كه ميت دفن ميشود يا گفت هنگامي كه يكي از شما دفن مي شود: دو ملائكه سياه كه چشماني آبي دارند به يكي از آنها منكر و به ديگري نكير گفته مي شود. مي گويند: در باره اين مرد چه مي گويي؟…»
اينها مشهورترين ملائكه هستند كه نصوص به وسيله ذكر وظايف و اسمهايشان آمده است، بر بنده ايمان به آنها به صورت معين و تصديق كردن آنچه كه نصوص در حق آنها بر آن دلالت دارد واجب است. و الله تعالي اعلم.
ثمرات ايمان به ملائكه
ايمان به ملائكه ثمرات عظيم و با ارزشي براي مؤمن بهمراه دارد كه از آن جمله:
1. به عظمت خالق و كمال قدرت و توانايي او علم پيدا مي كنند.
2. شكر و سپاسگزاري از الله تعالي به خاطر لطف و عنايت او نسبت به بندگانش كه از ملائكه كساني هستند كه آنها را حفظ مي كنند و اعمالشان را مي نويسند و چيزهاي ديگر از آنچه كه به وسيله آن مصلحت دنيا و آخرت تحقق پيدا مي كند.
3. محبت داشتن نسبت به ملائكه به خاطر اينكه خداوند آنها را براي عبادت كردن آفريده و بصورت كامل آنها را هدايت نموده است و به خاطر اينكه آنها ياور مؤمنان هستند و برايشان درخواست بخشش مي كنند.
[1] اسراء 36
[2] اعراف 180
[3] طه 52
[4] غافر 19
[5] رعد 28
[6] مائده 5
[7] اسراء 19
[8] صحيح مسلم برقم (2996) .
[9] تحريم 6
[10] نجم 5
[11] تكوير 20
[12] تكوير 23
[13] صحيح مسلم برقم (177) .
[14] مسند الإمام أحمد : (1 / 395) ، (6 / 294) . قال الحافظ ابن كثير: إسناده جيد
[15] سنن أبي داود : (5 / 96) ، برقم (4727) . قال الهيثمي في المجمع : رجاله رجال الصحيح .
[16] فاطر 1
[17] نجم 5- 6
[18] يوسف 31
[19] عبس 15- 16
[20] انفطار 10- 11
[21] صحيح مسلم برقم (2401) .
[22] بقره 30
[23] نجم 5
[24] نحل 2
[25] زمر 75
[26] صحيح البخاري برقم (555) وصحيح مسلم برقم (632) .
[27] زخرف 19
[28] نجم 27
[29] تحريم 6
[30] انبياء 27
[31] انبياء 19 -20
[32] فصلت 38
[33] بقره 285
[34] بقره 177
[35] نساء 136
[36] صحيح مسلم برقم (8) .
[37] مدثر 31
[38] صحيح البخاري برقم (3207) ، ومسلم برقم (164) ، واللفظ لمسلم .
[39] صحيح مسلم برقم (2842) .
[40] انبياء 26 -27
[41] عبس 15- 16
[42] فصلت 38
[43] صافات 1- 3
[44] مرسلات 4- 6
[45] حج 75
[46] نساء 172
[47] رواه الإمام أحمد في المسند : 6 / 156 ، والنسائي في السنن : 3 / 173 ، برقم (1625) ، ونحوهما مسلم في الصحيح ، برقم (770) ، وابن ماجه ، برقم (1357) .
[48] شعراء 193
[49] قدر 4
[50] مريم 17
[51] نحل 102
[52] تكوير 19- 21
[53] نجم 5- 6
[54] توبه 71
[55] تحريم 6
[56] تحريم 4
[57] احزاب 43
[58] فصلت 30
[59] بقره 98
[60] آل عمران 80
[61] انبياء 26- 29
[62] شعراء 193- 195
[63] تكوير 23
[64] نجم 13- 15
[65] صحيح مسلم برقم (177) .
[66] بقره 98
[67] رواه الإمام أحمد في المسند:6/156، والنسائي في السنن:3/213، برقم(1625)، ونحوهما مسلم في الصحيح، برقم(770)، وابن ماجه، برقم (1357) .
[68] المسند:2/ 162 ، 192 المستدرك : 2 / 506 ، 4 / 589 ، واللفظ للحاكم . ووافقه الذهبي
[69] المسند:3 / 7، وسنن الترمذي 4 / 620، برقم (2431)،5 / 372- 373، برقم(3243) قال الترمذي حديث حسن وصححه غيره من أهل العلم.
[70] نمل 87
[71] زمر 68
[72] سجده 11
[73] انعام 61
[74] صحيح البخاري ، برقم (3231) ، ومسلم برقم (1795) .
[75] صحيح البخاري برقم (318) ، ومسلم برقم (2646) .
[76] غافر 7
[77] حاقه 17
[78] تفسير ابن كثير (7 / 120) .
[79] زمر 73.
[80] رعد 23
[81] غافر 49
[82] علق 17- 18
[83] مدثر 30- 31
[84] زخرف 77
[85] صحيح البخاري برقم (3236) .
[86] صحيح البخاري برقم (3207) ، ومسلم برقم (164) واللفظ لمسلم .
[87] صحيح البخاري برقم (6408) ، ومسلم برقم (2689) واللفظ للبخاري .
[88] المسند : 1 / 452 ، وسنن الترمذي : 3 / 43 ، برقم (1282) ، واللفظ لأحمد .
[89] انفطار 10- 12
[90] ق 17- 18
[91] صحيح البخاري برقم (1374) ، ومسلم برقم (2870) ، واللفظ للبخاري .
[92] سنن الترمذي : 3 / 385 ، برقم (1073) ، والإحسان في تقريب صحيح ابن حبان : 7 / 386 ، برقم (3117) ، واللفظ للترمذي .
استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع جایز است
بسم الله الرحمن الرحیم