فسمت دهم کتاب: اصول ایمان در پرتو کتاب و سنت
کتاب : اصول ایمان در پرتو کتاب و سنت
قسمت دهم :
فصل سوم: حقوق صحابه و آنچه در باره آنها واجب است رعايت شود
مبحث اول: صحابه به چه كسي گفته مي شود و اينكه محبت و دوست داشتن آنها واجب است
تعريف صحابه: صحابه به كسي گفته مي شود كه در حالت اسلام پيامبر صلی الله علیه و سلم را ملاقات نموده و مسلمان از دنيا رفته است.
واجب بودن محبت و دوست داشتن آنها: صحابه، بهترين قرنها و برگزيده و افضل اين امت بعد از پيامبر صلی الله علیه و سلم مي باشند بر ما واجب است كه آنها را دوست داشته باشيم و نسبت به آنها با محبت باشيم و از آنها راضي بوده و جايگاه آنها را حفظ كنيم. محبت آنها بر هر مسلماني واجب است و محبت آنها جزو دين و ايمان و باعث نزديكي به پروردگار مي شود و بغض و تنفر از آنها كفر و نافرماني است. آنها حمل كننده اين دين بوده اند؛ طعنه زدن بر آنها، طعنه زدن بر دين است زيرا ما از طرف آنها دين را دريافت نموده ايم بعد از اينكه آن را تازه و شاداب از زبان رسول الله صلی الله علیه و سلم دريافت كردند و آن را براي ما بطور كامل و خالص از هرگونه تغيير و دگرگوني بازگو نمودند و دين را در تمام دنيا در كمتر از بيست و پنج سال انتشار دادند و خداوند بر دست آنها سرزمينهاي دنيا را فتح گردانيد و مردم دسته دسته داخل دين خدا شدند.
كتاب و سنت بر واجب بودن دوستي و محبت صحابه تأكيد دارد زيرا آن، دليل بر راستي ايمان شخص است. خداوند در كتابش مي فرمايد:{وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}[1] «مردان و زنان مؤمن دوستدار يكديگرند» آن هنگاه اصحاب پيامبر با ايمانشان از ديگران جدا شدند بلكه آنها برترين مؤمنان بخاطر تزكيه شدن آنها توسط خدا و رسولش مي باشند پس دوستي و محبت آنها دليل ايمان است كسي كه اين صفات در او باشد دليل بر اين است كه آن شخص ايمان دارد.
و از سنت حديث انس از پيامبر صلی الله علیه و سلم مي باشد كه مي فرمايد:«آيَةُ الْإِيمَانِ حُبُّ الْأَنْصَارِ وَآيَةُ النِّفَاقِ بُغْضُ الْأَنْصَارِ»[2] «نشانة ايمان، دوستي با انصار و نشانة نفاق، دشمني با انصار است».
نصوص در اين باره بسيار است، كه اين كتاب گنجايش ذكر آن را ندارد بر اينكه پيامبر صلی الله علیه و سلم به بهترين شيوه بر آنچه بر دوستي صحابه اش از آثار و نشانه هاي پاك در دنيا و آخرت مترتب ميگردد، را روشن نموده و جاي هيچگونه شك و شبهه باقي نميگذارد.
از نشانه هاي خوب دوستي آنها در دنيا رستگاري، پيروزي و نصرت و ياري است. الله تعالي مي فرمايد:{وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}[3]«هركس خدا، رسول و كساني را كه ايمان آورده اند، دوست خود بداند همانا حزب خدا همان پيروزمندان هستند» ابن كثير مي گويد:(كل من رضي بولاية الله ورسوله والمؤمنين فهو مفلح في الدنيا والآخرة ومنصور في الدنيا والآخرة) «هركس به دوستي و ولايت الله، پيامبر و مؤمنان راضي باشد او در دنيا و آخرت رستگار و پيروز است».
و از نتايج محبت آنها در آخرت حشر شدن با آنهاست همانگونه كه پيامبر صلی الله علیه و سلم در حديث عبدالله بن مسعود رضی الله عنه مي فرمايد:«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ تَقُولُ فِي رَجُلٍ أَحَبَّ قَوْمًا وَلَمْ يَلْحَقْ بِهِمْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»[4] «مردي پيش رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: اي رسول خدا چه مي گويي در مورد مردي كه دسته اي را دوست دارد اما به آنها ملحق نشده است. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: هركس با كسي است كه او را دوست دارد».
براي همين اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم به وسيله محبت نمودن به ابوبكر و عمر به خداوند تقرب مي جستند و آن را از بهترين اعمال خود به حساب مي آورند و به آن نزد خدا اميداور بودند(كه با آنها محشور گردند).
امام بخاري از انس بن مالك رضی الله عنه روايت مي كند كه:«أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ السَّاعَةِ فَقَالَ مَتَى السَّاعَةُ قَالَ وَمَاذَا أَعْدَدْتَ لَهَا قَالَ لَا شَيْءَ إِلَّا أَنِّي أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ قَالَ أَنَسٌ فَمَا فَرِحْنَا بِشَيْءٍ فَرَحَنَا بِقَوْلِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ قَالَ أَنَسٌ فَأَنَا أُحِبُّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَأَرْجُو أَنْ أَكُونَ مَعَهُمْ بِحُبِّي إِيَّاهُمْ وَإِنْ لَمْ أَعْمَلْ بِمِثْلِ أَعْمَالِهِمْ»[5] «مردي از نبي اكرم صلی الله علیه و سلم در مورد قيامت، پرسيد و گفت: قيامت كي بر پا مي شود؟ رسول اكرم صلی الله علیه و سلم فرمود: «براي آن، چه تدارك ديده اي»؟ گفت: چيزي آماده نكرده ام جز اينكه خدا و رسولش را دوست دارم. پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «تو روز قيامت با كسي همراه خواهي بود كه او را دوست داري». انس رضی الله عنه مي گويد: هيچ چيزي ما را به اندازة اين سخن نبي اكرم صلی الله علیه و سلم خوشحال نكرد كه فرمود: «تو با كسي همراه خواهي بود كه او را دوست مي داري». انس رضی الله عنه ادامه داد: من نبي اكرم صلی الله علیه و سلم ، ابوبكر و عمر رضی الله عنهما را دوست دارم و بخاطر همين دوستي، اميدوارم كه روز قيامت، همراه آنان باشم اگر چه اعمالم مانند اعمال آنها نيست».
مبحث دوم: واجب بودن اعتقاد به فضيلت و عدالت آنها و دست برداشتن از مشاجراتي كه بين آنها روي داده در پرتو دلايل شرعي
فضيلت آنها: الله تعالي صحابه را ثنا و ستايش مي كند و از آنها راضي و به آنها وعده نيكو داده است همچنانكه مي فرمايد: {وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}[6] «پيشي گيرندگان آغازين از مهاجر و انصار و كساني كه به نحو احسن از آنها پيروي كردند خداوند از آنها راضي و آنها نيز از پروردگار خويش راضي هستند و براي آنها باغهايي است كه از زير آن نهرها جاري است در آن براي هميشه مي مانند و آن رستگاري بزرگ است» و مي فرمايد:{لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ}[7] «به تحقيق خداوند از مؤمناني كه در زير درخت با تو بيعت نمودند راضي شد» و ميفرمايد: {لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ**وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ**وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}[8] «اختصاص به فقيران مهاجري دارد كه از ديار و اموالشان رانده شدند فضل و خشنودي خدا را ميخواهند و خدا و پيامبرش را ياري مي دهند اينها همان راستگويانند. و كساني كه قبل از آنها در مدينه بودند و ايمان آوردند هركس را كه به سوي آنها كوچ كرده دوست دارند و در دلهايشان نسبت به آنچه به آنها داده شده حسدي نمييابند هرچند خودشان محتاج و نيازمند هستند آنها را بر خود مقدم ميدارند و هركس از بخيلي و حريصي نفس خود مصون ماند آنها هستند كه رستگار مي شوند و كساني كه بعد از آنها آمدند و مي گويند: پروردگارا بر ما و بر برادران ما كه در ايمان بر ما پيشي گرفتند ببخش و درگذر و در دلهايمان نسبت به كساني كه ايمان آورده اند كينه اي مگذار پروردگارا همانا تو رئوف و مهرباني».
اين آيات بزرگوار بر فضل و بزرگي صحابه و ستايش مهاجرين و انصار، اهل بدر، اهل بيعت رضوان كساني كه زير درخت با پيامبر صلی الله علیه و سلم بيعت نمودند و هر آنچه از شرف و بزرگي صحابه بدست مي آيد، و وصف كساني است كه بعد از آنها آمدند به اينكه براي گذشتگان از صحابه طلب استغفار مي كنند و از الله تعالي مي خواهند كه در دلهايشان كينه اي نسبت به كساني كه ايمان آورده اند قرار ندهد، دلالت دارد.
همچنانكه اين آيات و آيات ديگر كه قابل شمارش نيستند بر راضي بودن از آنها و بشارتشان به بهشت و رسيدن به رستگاري بزرگ و مدح و ستايش آنها و ذكر بعضي از صفات آنها از جمله، دوستي،ايثار، جوانمردي، بخشش، محبت برادران مسلمانشان، و نصرت دادن دين خدا و چيزهاي ديگر از اوصاف بزرگ و ذكر زيبا از آنچه در وجود آنها بود، دلالت مي نمايد.
پيامبر صلی الله علیه و سلم در احاديث بسياري آنها را ستايش مي كند كه از جمله مسلم از جابر بن عبدالله رضی الله عنه روايت مي كند كه پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:«لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ أَصْحَابِ الشَّجَرَةِ أَحَدٌ الَّذِينَ بَايَعُوا تَحْتَهَا»[9] «هيچيك از كساني كه زير درخت بيعت نمودند ان شاء الله داخل آتش نمي شوند». بعضي از احاديث بصورت عام و در مورد فضل و بزرگي تمام صحابه و بعضي از آنها در فضل اهل بدر و بعضي از آنها بصورت خاص در مورد تك تك صحابه آمده است.
بر مسلمان واجب است كه اين نصوص را تطبيق دهد و تمام صحابه را دوست داشته باشد و نسبت به آنها محبت داشته و از آنها راضي باشد و از آنها به نيكي ياد كند و به آنها اقتدا نمايد و بر راه و منهج آنها گام بردارد.
واجب است از مشاجراتي كه بين صحابه روي داده دست برداريم و حكم كسي كه به آنها دشنام دهد:
دانستيم كه اصحاب پيامبر صلی الله علیه و سلم بعد از او نمونه هاي برگزيده از اين امت هستند؛ آنها سبقت گيرندگان در اسلام و پرچم هدايت و چراغ تاريكي هستند و ايشان كساني هستند كه در راه خدا به بهترين شيوه جهاد نمودند و از آزمايش به بهترين شيوه در حمايت و پشتيباني از كيان اسلام در آمدند تا آنجا كه خداوند بر دست آنها در زمين دين را ثابت و استوار گرداند. پس كسي كه از مقام و منزلت آنها بكاهد يا به آنها دشنام دهد يا به يكي از آنها دشنام دهد او از بدترين مخلوقات است زيرا عمل او تجاوز و دست درازي به تمام دين است. و هركس آنها را كافر يا معتقد به مرتد بودن آنها باشد پس او اولي تر به كفر و رده است زيرا هركس بعد از آنها هر عملي انجام دهد هرگز به درجات پايين آنها نيز نخواهد رسيد. در صحيحين از ابوسعيد خدري رضی الله عنه ثابت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«لَا تَسُبُّوا أَحَدًا مِنْ أَصْحَابِي فَإِنَّ أَحَدَكُمْ لَوْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا أَدْرَكَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلَا نَصِيفَهُ»[10] «اصحاب مرا دشنام ندهيد. زيرا اگر يكي از شما به اندازة كوه احد، طلا انفاق كند، با يك يا نصف مدي كه اصحاب من انفاق مي كنند، برابري نمي كند[11]». حديث بر تحريم دشنام دادن اصحابن دلالت دارد و تأكيد دارد بر اينكه هيچكس به درجه آنها نمي رسد گرچه هر عمل بزرگي را انجام دهد.
بر مسلمانان واجب است كه به عدالت آنها معتقد و از آنها راضي باشند و از مشاجرات بين آنها دست بردارند و در اختلافي كه بين آنها روي داده داخل نشوند نهاني هاي آنها را به خداوند متعال بسپارند. عمر بن عبدالعزيز: مي گويد:(أولئك قوم طهر الله أيدينا من دمائهم، فلنطهر ألسنتنا من أعراضهم) «آنها دستهاي بودند كه خداوند دست ما را از خونشان محفوظ نمود پس زبانمان را از ايراد گرفتن آنها بپرهيزيم».
خلاصه سخن اينكه اهل سنت تمام اصحاب را دوست دارند و به منازل و جايگاهي كه استحقاق آن را دارند از روي عدل و انصاف و نه از روي تعصب و آرزو مي دهد. كه تمام تعصب و آرزو از ظلمي است كه از حد گذشته است.
مبحث سوم: اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و سلم
تعريف اهل بيت: اهل بيت به خاندان پيامبر صلی الله علیه و سلم گفته مي شود كه صدقه دادن بر آنها حرام است. و عبارتند از: خاندان علي بن ابي طالب، خاندان جعفر، خاندان عباس، بنوحارت بن عبدالمطلب و همسران پيامبر صلی الله علیه و سلم .
دلايل فضيلت اهل بيت: الله تعالي مي فرمايد:{إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}[12] «خداوند ميخواهد آلودگي را از شما اهل بيت دور كند و شما را پاك و پاكيزه گرداند» و پيامبرص مي فرمايد:«أذكّركم الله في أهل بيتي»[13] «در مورد اهل بيت من خدا را در نظر داشته باشيد».
همسران پيامبر صلی الله علیه و سلم جزو اهل بيت بحساب مي آيند
الله تعالي مي فرمايد:{يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا**وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا**وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا}[14] «اي همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن نگوييد تا نكند آنكه در دلش مرضي است طمع ورزد، و گفتاري شايسته گوييد در خانه هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زيورهاي خود را آشكار نكنيد و نماز بپا داريد و زكات بدهيد و خدا و رسولش را فرمانبرداري كنيد. خداوند مي خواهد آلودگي را از شما خاندان بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند و آنچه را كه از آيات خدا و حكمت آميز در خانه هاي شما خوانده مي شود ياد كنيد همانا خداوند دقيق و آگاه است». امام ابن كثير: مي فرمايد:(ثم الذي لا يشك فيه من تدبر القرآن أن نساء النبي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلِّم داخلات في قوله{إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}) «آنچه بدون شك با تدبر در قرآن فهميده ميشود اين است كه همسران پيامبر صلی الله علیه و سلم داخل در اين فرموده خداوند متعال هستند:{إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}«خداوند مي خواهد آلودگي را از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند»».
چون سياق كلام خدا خطاب به آنان است و بعد از اين آيه ميفرمايد:{وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ} «و آنچه را كه از آيات خدا و حكمت آميز در خانه هاي شما خوانده مي شود ياد كنيد»يعني به آنچه الله تبارك و تعالي بر پيامبرش صلی الله علیه و سلم در خانه هاي شما از كتاب و سنت نازل مي كند عمل كنيد. قتاده و جمعي ديگر از علما گفته اند:(واذكرن هذه النعمة التي خصصتن بها من بين النساء)[15] «اين نعمت را ياد كنيد كه خداوند در ميان زنان، شما را به آن اختصاص داده است».
وصيت نمودن نسبت به اهل بيت: پيشتر حديث«أذكركم الله في أهل بيتي» «در مورد اهل بيتم خدا را در نظر داشته باشيد» بيان شد. اهل سنت آنها را دوست دارند و برايشان احترام قائلند و وصيت رسول الله صلی الله علیه و سلم در مورد آنها را رعايت مي كنند زيرا محبت پيامبر صلی الله علیه و سلم و احترام به او ايجاب مي كند كه اين عقيده را در باره آنها داشته باشيم و اين محبت به كساني از اهل بيت اختصاص دارد كه پيرو سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم و بر دين اسلام پايدار قرار دارند همانگونه كه گذشتگان صالح آنها، عباس و علي و پسرانشان بر آن بودند. اما كسي كه مخالف سنت است و بر دين اسلام پايبند نباشد اگر از اهل بيت هم باشد نبايد محبتش را در دل داشته باشيم.
ديدگاه اهل سنت و جماعت نسبت به اهل بيت ديدگاهي از روي اعتدال و انصاف است. كه دينداران و ثابت قدمان اهل بيت را دوست دارند و از كساني كه مخالف سنت و از دين منحرف شدهاند هر چند از اهل بيت باشند، اعلان بيزاري مي كنند. زيرا صرف اهل بيت بودن و خويشاوندي با پيامبر تا زمانيكه بر دين الله تعالي ثابت قدم نباشد نفعي به حالش ندارد. ابوهريره رضی الله عنه ميگويد: رسول الله صلی الله علیه و سلم هنگامي كه اين آيه{وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}[16] «و خويشاوندان نزديكت را انذار كن» بر او نازل شد، برخواست و فرمود:«يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ أَوْ كَلِمَةً نَحْوَهَا اشْتَرُوا أَنْفُسَكُمْ لَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا يَا بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ لَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا يَا عَبَّاسُ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُغْنِي عَنْكَ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا وَيَا صَفِيَّةُ عَمَّةَ رَسُولِ اللَّهِ لَا أُغْنِي عَنْكِ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا وَيَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَلِينِي مَا شِئْتِ مِنْ مَالِي لَا أُغْنِي عَنْكِ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا»[17] «اي جماعت قريش! خودتان را نجات دهيد كه من در روز قيامت نمي توانم به شما نفعي برسانم.اي پسران عبد مناف نمي توانم در هيچ چيزي شما را از خداوند بي نياز كنم. اي عباس بن عبدالمطلب! نمي توانم در هيچ چيزي تو را از خداوند بي نياز كنم. اي صفيه عمه رسول خدا نمي توانم در هيچ چيزي تو را از خداوند بي نياز كنم. اي فاطمه دختر محمد! از مالم هرچه مي خواهي در اختيارت قرار مي دهم اما نمي توانم در هيچ چيزي تو را از خداوند بي نياز كنم » و در روايتي ديگر آمده:(من بطأ به عمله لم يسرع به نسبه)[18] «هركس عملش او را عقب اندازد نسبش او را جلو نخواهد انداخت».
اهل سنت و جماعت از كساني كه در محبت بعضي از اهل بيت غلو و زياده روي مي كنند و بر اين باورند كه معصوم مي باشند و نيز از نواصب كه با اهل بيت واقعي دشمني دارند و آنان را مورد طعن و سرزنش قرار مي دهند، و از مبتدعين و اهل خرافات كه به اهل بيت توسل مي كنند و آنان را معبوداني غير از خداوند ميدانند، اعلام برائت و بيزاري مي كنند.
اهل سنت در باره اهل بيت و ديگران روشي متعادل و ميانه و راهي صحيح انتخاب كرده اند كه از افراط و تفريط، ظلم و زياده روي بدور است.
مبحث چهارم: خلفاي راشدين
اين خلفاي هدايت كننده عبارتند از: ابوبكر صديق، عمر بن خطاب(الفاروق)، ذوالنورين عثمان بن عفان، ابوسبطين علي بن ابي طالب رضي الله عنهم و ارضاهم.
جايگاه و منزلت خلفاي راشدين و واجب بودن تبعيت از آنها
خلفاي راشدين افضل صحابه هستند و اين خلفاي راهنما و هدايت كننده كساني هستند كه رسول الله صلی الله علیه و سلم به تبعيت و پيروي از آنها و متمسك شدن به هدايتشان امر نموده است. همانگونه كه در حديث عرباض بن ساريه رضی الله عنه آمده كه پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ وَإِنْ كَانَ عَبْدًا حَبَشِيًّا فَإِنَّهُ مَنْ يَعِشْ مِنْكُمْ بَعْدِي فَسَيَرَى اخْتِلَافًا كَثِيرًا فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ فَتَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»[19] «شما را به تقواي خداوند و اطاعت و فرمانبري سفارش مي كنم هرچند بنده اي حبشي باشد. هركس از شما بعد از من زنده باشد اختلافات بسياري را مشاهده مي كند پس به سنت من و جانشينان هدايت يافته بعد از من تمسك جوييد و محكم آن را بگيريد و زنهار از امورات ايجاد شده در دين بپرهيزيد چون هر نوآوري بدعت و هر بدعتي گمراهي است».
فضيلت و بزرگي آنها
اهل سنت و جماعت اجماع دارند بر اينكه فضيلت خلفا بر حسب ترتيب آنها در خلافت است. ابتدا ابوبكر، سپس عمر، سپس عثمان و در آخر علي است. در فضل و بزرگي هريك از آنها احاديث بسياري وارد شده است كه براي هر يك از آنها حديثي را روايت مي كنيم: در مورد فضيلت ابوبكر رضی الله عنه در صحيحين ثابت است كه پيامبر صلی الله علیه و سلم بر بالاي منبرش فرمود:«لَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِيلًا لَاتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خَلِيلًا لَا تُبْقَيَنَّ فِي الْمَسْجِدِ خَوْخَةٌ إِلَّا خَوْخَةَ أَبِي بَكْرٍ»[20] «در صورتي كه خليلي برمي گرفتم ابوبكر را خليل خويش قرار مي دادم آگاه باشيد همه درهاي رو به مسجد جز دروازه ابوبكر بسته شود» در فضيلت عمر
رضی الله عنه در صحيحين ثابت است كه پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:«قَدْ كَانَ يَكُونُ فِي الْأُمَمِ قَبْلَكُمْ مُحَدَّثُونَ فَإِنْ يَكُنْ فِي أُمَّتِي مِنْهُمْ أَحَدٌ فَإِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ مِنْهُمْ»[21] «در امتهاي پيش از شما كساني بودند كه به آنها الهام ميشد اگر چنانچه در امت من كسي باشد آن عمر است» در فضيلت عثمان رضی الله عنه در حديث عائشه رضی الله عنها كه طولاني است آمده كه گفت:«دخل أبو بكر ثم عمر ثم عثمان وعندما رآه الرسول جلس وسوى ثيابه فسألته عائشة فَقَالَ أَلَا أَسْتَحِي مِنْ رَجُلٍ تَسْتَحِي مِنْهُ الْمَلَائِكَةُ»[22] «ابوبكر داخل شد سپس عمر داخل گرديد و بعد از او عثمان وارد شد در آن هنگام پيامبر كه نشسته بود او را ديد و لباسش را جمع نمود پس عائشه از او در اين باره سؤال نمود. پيامبر فرمود: آيا از مردي كه ملائكه از او حيا مي كنند، حيا نكنم» و در فضيلت علي رضی الله عنه از شيخين روايت است كه سهل بن سعد رضی الله عنه از پيامبر صلی الله علیه و سلم روايت مي كند كه در مورد سپاه خيبر فرمود:«لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ الرَّايَةَ غَدًا رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ويحبه الله ورسولُه يفتَح الله على يديه. . . فقال: ادعوا لي عليًّا . . . فدفع الراية إليه ففتح الله عليه»[23] «فردا پرچم را به دست مردي مي دهم كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند و خداوند بر دست او پيروزي نصيب مسلمانان ميگرداند… فرمود: علي را برايم صدا بزنيد… پرچم را به او داد پس خداوند بر دست او پيروزي نصيب مسلمانان گرداند».
مبحث پنجم: ده نفري كه به آنها مژده بهشت داده شده است
قبلاً فضيلت صحابه را دانستيم و فهميديم كه همه آنها عادل هستند و در درجه صحابي بودن بعضي از آنها بر بعضي ديگر فضيلت دارند. افضل صحابه سبقت گيرندگان اولين در اسلام ابتدا مهاجرين سپس انصار مي باشند سپس اهل بدر، بعد از آنها اهل احد، سپس اهل جنگ احزاب سپس اهل بيعت رضوان، سپس كساني كه قبل از فتح مكه هجرت و جهاد نمودند از درجه و منزلت كساني كه بعد از آن انفاق نمودند و جنگ كردند، بيشتر است. گرچه خداوند به همه آنها وعده نيكو داده است.
افضل و برتر صحابه خلفاي راشدين كه عبارتند از: ابوبكر صديق، عمر فاروق، عثمان ذو النورين و ابو السبطين علي بن ابو طالب، سپس عبدالرحمن بن عوف، زبير بن عوام حواري پيامبر صلی الله علیه و سلم ، طلحه بن عبيدالله، سعد بن ابي وقاص، امين امت ابوعبيده بن جراح و سعيد بن زيد بن نفيل رضي الله عنهم اجمعين مي باشند.
در فضيلت آنها احاديثي بصورت عموم آمده و كساني هستند كه در مورد آنها بصورت خصوص حديث آمده است. از جمله احاديث كلي در فضيلت آنها آنچه است كه احمد و اصحاب سنن از عبدالرحمن بن اخنس رضی الله عنه كه او نيز از سعيد بن زيد رضی الله عنه روايت مي كند كه گفت: بر رسول الله صلی الله علیه و سلم شهادت مي دهم كه از او شنيدم، فرمود:«عَشْرَةٌ فِي الْجَنَّةِ النَّبِيُّ فِي الْجَنَّةِ وَأَبُو بَكْرٍ فِي الْجَنَّةِ وَعُمَرُ فِي الْجَنَّةِ وَعُثْمَانُ فِي الْجَنَّةِ وَعَلِيٌّ فِي الْجَنَّةِ وَطَلْحَةُ فِي الْجَنَّةِ وَالزُّبَيْرُ بْنُ الْعَوَّامِ فِي الْجَنَّةِ وَسَعْدُ بْنُ مَالِكٍ فِي الْجَنَّةِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ فِي الْجَنَّةِ وَلَوْ شِئْتُ لَسَمَّيْتُ الْعَاشِرَ قَالَ فَقَالُوا مَنْ هُوَ فَسَكَتَ قَالَ فَقَالُوا مَنْ هُوَ فَقَالَ هُوَ سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ»[24] «ده نفر بهشتي هستند. پيامبر صلی الله علیه و سلم بهشتي است. ابوبكر، عمر، عثمان، علي، طلحه، زبير بن عوام، سعد بن مالك، عبدالرحمن بن عوف بهشتي هستند. و اگر خدا بخواهد نفر دهم هم بهشتي است. گفتند: او كيست؟ سكوت نمود. دوباره از او پرسيدند: او كيست؟ گفت او سعيد بن زيد رضی الله عنه است».
پيامبر صلی الله علیه و سلم كساني ديگر غير از عشره مبشره را به بهشت مژده داده است از جمله عبدالله بن مسعود، بلال بن رباح، عكاشه بن محصن، جعفر بن ابي طالب و كساني ديگر كه بسيارند. اهل سنت و جماعت بر آنچه نام او در نص آمده به خاطر شهادت رسول الله صلی الله علیه و سلم بر او، شهادت به بهشتي بودن او مي دهند و كسانيكه اسمشان در نص نيامده است براي آنها اميد خير دارند زيرا خداوند به همه آنها وعده بهشت داده است. همانگونه كه الله تعالي بعد از بيان صحابه و فضيلت بعضي از آنها بر بعضي ديگر مي فرمايد:{وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى}[25] «خداوند به همه آنها وعده بهشت مي دهد». مذهب اهل سنت در باره تمام مسلمانان اين است كه آنها را بطور قطع و يقيين بهشتي يا جهنمي نمي داند براي نيكوكاران اميد ثواب و بر گنهكاران از عذاب خدا ميترسند همراه با اينكه يقيين دارند كسي كه بر توحيد بميرد در آتش براي هميشه نمي ماند. الله تعالي مي فرمايد:{إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}[26] «خداوند از اينكه براي او شريك قرار داده مي شود را نمي بخشد و جز آن براي هركس كه بخواهد مي بخشد».
فصل چهارم: آنچه در مقابل امام مسلمانان و توده مردم لازم است رعايت شود و لزوم حفظ جماعت آنها
مسلم از ابي رقيه تميم داري رضی الله عنه روايت مي كند كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:« الدِّينُ النَّصِيحَةُ قُلْنَا لِمَنْ قَالَ لِلَّهِ وَلِكِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَعَامَّتِهِمْ»[27] « دين نصيحت است؛ گفته شد: براي چه كسي اي رسول خدا: فرمودند: براي خدا، كتاب و رسولش و براي ائمه مسلمانان و تمام مردم».
نصيحت براي خدا يعني تنها ساختن الله تعالي در عبادت، تعظيم، ترس، اميد، محبت و انجام دستورات و دوري نمودن از آنچه از آن نهي كرده است.
نصيحت براي رسولش صلی الله علیه و سلم يعني تصديق نمودن او در آنچه به آن خبر داده و اطاعت كردن او در آنچه به آن امر نموده و تبعيت كردن از سنت او، به هدايت او راهنما و محبت او را داشته باشد و خداوند را جز به آنچه رسول الله صلی الله علیه و سلم به آن آمده، عبادت ننماييم.
نصيحت براي امام مسلمانان يعني دعا نمودن براي آنها و محبت داشتن نسبت به آنها و در احكام الهي از آنها اطاعت كردن است.
نصيحت براي تمام مسلمانان يعني آنها را به معروف امر كردن و از منكر باز داشتن و دوست داشتن خير و نيكي براي آنها همانگونه كه آن را براي خود دوست داريم و نيكي كردن و كمك كردن به آنها به اندازه اي كه در توان ماست.
آنچه در مقابل سرپرستان امور واجب است
كتاب و سنت و اجماع سلف امت اطاعت امام را اگر در انجام احكام الهي باشد و به معصيت و گناه امر نكند، واجب دانستهاند. اگر به معصيت و گناه امر كند پس در معصيت و نافرماني خالق از مخلوق اطاعت نمي شود. نماز خواندن پشت سرش، حج و جهاد با او و اطاعت نمودن در مواردي كه محل اجتهاد است، واجب مي باشد. و در مواردي كه محل اجتهاد است اطاعت از پيروانش(هر مذهب و عالمي) بر او واجب نيست بلكه بر آنها است كه در آن موارد از او(امام مسلمانان) اطاعت كنند و رأيشان را به خاطر رأي او ترك كنند زيرا مصلحت جماعت و اتحادشان و دوري از فساد تفرقه و اختلاف در آن است و آن بزرگتر از دستور مصلحت خاص است. همچنين واجب است كه او را به وسيله راههاي مشروع نصيحت كنند و از درگيري و خروج بر عليه او خودداري نمايند.
امام طحاوي: مي گويد:(ولا نرى الخروج على أئمتنا وولاة أمورنا وإن جاروا، ولا ندعو عليهم، ولا ننزع يدًا من طاعتهم ونرى طاعتهم من طاعة الله عز وجل فريضة، ما لم يأمروا بمعصية، وندعو لهم بالصلاح والمعافاة) «بر رهبران و سرپرستان امورمان هرچند ستم كنند رأي ما خروج بر آنها نمي باشد، و بر عليه آنها دعا نمي كنيم و اطاعت و فرمانبري آنها را ترك نمينماييم و اطاعت از آنها مادامي كه امر به معصيت و گناه ننمايند، همانند اطاعت از الله تعالي واجب است و بر اصلاح و درستي براي آنها دعا مي كنيم».
دليل بر آن از كتاب و سنت بسيار است الله تعالي در كتابش ميفرمايد:{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}[28] «اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا، رسول و سرپرستان امورتان اطاعت كنيد».
و از سنت حديث ابوهريره رضی الله عنه مي باشد كه پيامبر صلی الله علیه و سلم ميفرمايد: «مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَمَنْ أَطَاعَ أَمِيرِي فَقَدْ أَطَاعَنِي وَمَنْ عَصَى أَمِيرِي فَقَدْ عَصَانِي»[29] «هركس مرا اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و هركس مرا نافرماني كند، خدا را نافرماني كرده است. هركس از امير اطاعت كند مرا اطاعت نموده و هركس از امير نافرماني كند مرا نافرماني كرده است». و از ابن عمر رضی الله عنهما روايت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«السَّمْعُ وَالطَّاعَةُ عَلَى الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ فِيمَا أَحَبَّ وَكَرِهَ مَا لَمْ يُؤْمَرْ بِمَعْصِيَةٍ فَإِذَا أُمِرَ بِمَعْصِيَةٍ فَلَا سَمْعَ وَلَا طَاعَةَ»[30] «بر شخص مسلمان اطاعت و فرمانبري در آنچه امير دوست دارد و ناپسند مي دارد تا زمانيكه به معصيت امر نكند واجب است پس هنگامي كه به گناه امر شد اطاعت و فرمانبري بر او نيست».
سنت نصيحت براي امام را بصورت پنهاني و بدور از تحريك نمودن و آشوب ترويج مي كند كه دليل بر آن، آنچه است كه ابن ابي عاصم و ديگران از عياض بن غنم رضی الله عنه روايت مي كنند كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود:«مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْصَحَ لذي سلطان فلا يبده علانية، وليأخذ بيده فإن سمع منه فذاك، وإلا أدى الذي عليه»[31] «هركس خواست حاكمي را نصيحت كند بصورت آشكار اينكار را انجام ندهد و بصورت نهاني اينكار را بكند تا نصيحت را از او بگيرد اگر از او قبول نمود پس مقصود حاصل شده و گرنه آنچه بر او است ادا نموده است».
اين نصوص از قرآن و سنت همگي به اطاعت از امامان و سرپرستان امور در غير نافرماني خداوند امر مي كنند.
خلاصه آنچه گفته شد اين مي شود كه:
1. اطاعت و فرمانبري در هر حال در غير نافرماني خداوند واجب است.
2. عدم خروج برسرپرستان امور هنگامي كه نصيحت نميپذيرند.
3. كسي كه سرپرستان امور را نصيحت مي كند و به طريق شرعي بر آنها خرده ميگيرد بايد از گناه بري باشد.
4. دوري از آشوب و فتنه و اسباب بوجود آمدن فتنه.
5. بر فرمانروايان تا زماني كه از آنها كفر بواح و روشني ظاهر و آشكار نشود نبايد قيام و خروج نمود يعني كفر آشكاري كه امكان تأويل نداشته باشد.
6. ضرورت حفظ جماعت مسلمانان واجب است كه بر هدايت كتاب و سنت بصورت قولي، عملي و اعتقادي باشد و دوستي آنها، تبعيت و پيروي از راهشان و حرص و آز بر جمع شدن آنها بر حق و عدم تفرقه و جدايي بر آنها بايد باشد.
همانگونه كه الله تعالي مي فرمايد:{وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَسَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}[32] «و هركس بعد از روشن شدن حق و هدايت با رسول خدا مخالف نمود و راه غير مؤمنان را براي پيروي برگزيد او را در همان جهت انتخابي قرار داده و سرانجام وارد جهنمش خواهيم كرد كه سرانجام بدي است» و رسول الله صلی الله علیه و سلم مي فرمايد:«عليكم بالجماعة فإن يَد اللَّه مَعَ الْجَمَاعَةِ وَمَنْ شَذَّ شَذَّ إِلَى النَّارِ»[33]«بر شما واجب است كه با جماعت باشيد زيرا دست خداوند با جماعت است و هركس تنها شد سرانجامش آتش است» و از ابن عباس رضی الله عنهما
روايت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم ميفرمايد:«مَنْ رَأَى مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا فَكَرِهَهُ فَلْيَصْبِرْ فَإِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ يُفَارِقُ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَيَمُوتُ إِلَّا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»[34] «هركس معصيتي را از حاكم اسلامي مشاهده كرد پس آن را ناپسند بداند، بر آن صبر نمايد زيرا هيچ احدي به اندازه يك وجب از جماعت مسلمانان جدا نمي گردد جز اينكه اگر بميرد بر مرگ جاهليت مرده است».
اين نصوص بر ضرورت حفظ جماعت و عدم درگيري با اهلش دلالت دارد و وعيد شديد براي كسي است كه با آن مخالفت نمايد. زيرا جماعت رحمت و تفرقه و جدايي عذاب است.
فصل پنجم: تمسك به كتاب و سنت و دليل بر واجب بودن آن
مبحث اول: معني تمسك به كتاب و سنت و دليل بر واجب بودن آن
خداوند امت را به اجتماع و وحدت كلمه امر نموده است و اساس اين اجتماع متمسك بودن به كتاب و سنت و دوري از تفرقه مي باشد و خطرات آن بر امت در هر دو دنيا را بيان كرده است. و براي تحقق يافتن آن، خداوند به ما امر مي كند كه در اصول و فروع حكم را به كتاب خدا برگردانيم و ما را از هر آنچه باعث بوجود آمدن تفرقه و جدايي مي شود نهي مي كند.
راه درست به سوي نجات و رستگاري همان چنگ زدن به كتاب خدا و سنت رسولش صلی الله علیه و سلم مي باشد كه اين دو دژي محكم و پناهگاهي بادوام براي كسي است كه الله تعالي او را موفق بدارد.
الله تعالي مي فرمايد:{وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}[35] «همگي به ريسمان خداوند چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را نسبت به خود بياد آوريد آن هنگام كه دشمن هم بوديد پس خداوند ميان دلهاي شما محبت و الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد اينگونه خداوند نشانه هاي خود را براي شما روشن مي كند تا هدايت يابيد». خداوند به چنگ زدن به ريسمان خود امر مي كند و حبل الله همان عهد و پيمان خداست يا همان قرآن است همانگونه كه مفسرين مي گويند. از اين رو عهدي كه خداوند بر مسلمانان گرفته همان تمسك جستن به قرآن و سنت است. خداوند به اجتماع امر و از تفرقه و اختلاف نهي كرده است. مي فرمايد:{وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}[36]«وآنچه رسول (خدا) به شما مي دهد، بگيريد. و از آنچه كه شما را از آن باز دارد اجتناب ورزيد» و اين شامل اصول و فروع دين، آشكار و نهانش مي گردد.
و آنچه را كه پيامبر به خاطر آن آمد بر بندگان واجب است كه آن را بگيرند و از او تبعيت نمايند و مخافت كردن با او جايز نيست. فرموده پيامبر بر چيزي مانند فرموده الله تعالي مي باشد و كسي حق ندارد از آن شانه خالي كند و در ترك آن براي كسي عذري نيست و جايز نيست سخني كسي را بر سخن پيامبر صلی الله علیه و سلم جلو انداخت. الله تعالي مي فرمايد:{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ} «اي كساني كه ايمان آورده ايد خدا و رسولش را اطاعت نمايد و از او روي برنتابيد درحاليكه مي شنويد». خداوند به بندگان مؤمنش امر مي كند كه از او و رسولش اطاعت كنند و آنها را از مخالفت با پيامبر و تشبيه شدن به كافران در مخالفت با او سرزنش و توبيخ مينمايد. و بخاطر اين مي فرمايد:{وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ} يعني اطاعت او، فرمانبري دستورات و ترك نمودن نهي هاي او را رها نكنيد.
الله تعالي مي فرمايد:{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}[37] «اي كساني كه ايمان آورده ايد خدا، رسول و صاحبان امر را اطاعت كنيد؛ اگر در چيزي دچار اختلاف و نزاع شديد آن را به خدا و رسول برگردانيد در صورتي كه به خداوند و روز آخرت ايمان داريد اين بهتر و سرانجام آن نيكوتر است» حافظ ابن كثير مي گويد:(أطيعوا الله، أي اتبعوا كتابه، وأطيعوا الرسول أي خذوا سنته، وأولي الأمر منكم أي فيما أمروكم به من طاعة الله لا في معصية الله، فإنه لا طاعة لمخلوق في معصية الله) «أطيعوا الله، يعني از كتاب خدا پيروي كنيد و أطيعوا الرسول يعني سنت پيامبر را برگيريد و أولي الأمر منكم يعني در آنچه از اطاعت پروردگار، شما را امر مي كند و نه در معصيت پروردگار او را اطاعت كنيد زيرا در نافرماني پروردگار از مخلوق اطاعت نمي شود». و مي فرمايد:{فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ} «اگر در چيزي دچار اختلاف و نزاع شديد آن را به خدا و رسول برگردانيد» مجاهد ميگويد: منظور كتاب خدا و سنت رسولش مي باشد. و اين امر از جانب الله تعالي است به اينكه مردم در هر چيزي از اصول و فروع دين دچار اختلاف شدند، اختلاف در آن مورد را به كتاب و سنت برگردانند همانگونه كه الله تعالي مي فرمايد:{وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ}[38] «در باره هرچه اختلاف كرديد حكم آن را به سوي خدا برگردانيد» يعني داوري در دشمني ها و ندانسته ها را به كتاب و سنت برگردانيد و كسي كه آن را به سوي اين دو برنگرداند به خدا و روز قيامت ايمان ندارد. و اين سخن:{ذَلِكَ خَيْرٌ} يعني حاكم گردانيدن كتاب خدا و سنت رسولش و مراجعه كردن به اين دو در پايان دادن به اختلاف، بهتر است و{وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا} يعني و عاقبت و سرانجام آن نيكوتر است همانگونه كه سدي ميگويد. مجاهد مي گويد:(وأحسن جزاء وهو قريب)[39] «و بهترين پاداش براي آنهاست و اين معني نزديكتر است». در كتاب خداوند آيات بسياري وجود دارد كه در واجب بودن تمسك به كتاب و سنت و مراجعه كردن به آنها در همه كارها وارد شده است.
اما دليل از سنت بر واجب بودن تمسك به كتاب و سنت از جمله آنچه است كه امام مسلم از ابوهريره رضی الله عنه روايت مي كند كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«إِنَّ اللَّهَ يَرْضَى لَكُمْ ثَلَاثًا وَيَسْخَطُ لَكُمْ ثَلَاثًا فَيَرْضَى لَكُمْ أَنْ تَعْبُدُوهُ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَأَنْ تَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وأن تناصحوا من ولاه الله أمركم وَيَسْخَطُ لَكُمْ ثَلَاثًا قِيلَ وَقَالَ وَكَثْرَةَ السُّؤَالِ وَإِضَاعَةِ الْمَالِ»[40] «با انجام اين سه مورد خداوند از شما راضي مي شود:1.الله را عبادت نماييد و برايش شريك قرار ندهيد2. به ريسمان خداوند چنگ زنيد و متفرق نشويد3. براي آن كس كه خداوند او را سرپرست شما قرار داده، خيرخواه باشيد. و با انجام سه كار از شما خشمگين مي گردد:1. از بگو و مگو 2. زياد سؤال پرسيدن 3. ضايع كردن مال». و از جابر رضی الله عنه وارد است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ»[41] «در ميان شما دو چيز را به يادگار گذاشتم اگر به آن دو تمسك جوييد هرگز گمراه نمي شويد: 1. كتاب خدا 2. سنت پيامبرش» و ميفرمايد:«قَدْ تَرَكْتُكُمْ عَلَى الْبَيْضَاءِ لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا لَا يَزِيغُ عَنْهَا بَعْدِي إِلَّا هَالِكٌ»[42] «شما را در چنان حالتي از روشنگري ترك كردهام كه شب آن به مانند روز آن است و جز هلاك شده از آن روي برنمي تابد» و در حديث عرباض بن ساريه آمده كه پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:«عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ من بعدي فَتَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ»[43] «به سنت من و جانشينان هدايت يافته بعد از من تمسك جوييد و محكم آن را بگيريد».
پيامبر صلی الله علیه و سلم به كساني از امتش كه به سنت او متمسك هستند بزرگترين مژده و بهترين مقصد كه هر مؤمني آرزوي آن را دارد و براي رسيدن به آن تلاش ميكند، مي دهد و آن اين است كه هركس در قلبش كمترين ذره اي ايمان باشد رستگار و داخل بهشت مي شود. اين مژده در حديث ابوهريره رضی الله عنه آمده كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«كُلُّ أُمَّتِي يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَبَى قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ يَأْبَى قَالَ مَنْ أَطَاعَنِي دَخَلَ الْجَنَّةَ وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ أَبَى»[44] «تمام امت من داخل بهشت مي شوند مگر كسي كه ابا كند. گفتند اي رسول خدا چه کسي امتناع مي ورزد؟ فرمود: هرکس كه از من اطاعت كند، وارد بهشت مي شود و هر کس، از من نافرماني کند، در حقيقت، امتناع ورزيده است.» و كدام ابا و ترك سنت بزرگتر از مخالفت كردن امر پيامبر صلی الله علیه و سلم است؟ و آن به وسيله نوآوريها و بدعتها در دين به وجود ميآيد.
و معلوم و مشخص گرديد كه گروه نجات يافته كساني هستند كه بر راهي كه پيامبر و اصحاب او قرار دارند، باشند و آن جماعت است. ابي بن كعب رضی الله عنه ميگويد: «عليكم بالسبيل والسنة فإنه ليس من عبد على سبيل وسنة ذكر الرحمن ففاضت عيناه من خشية الله فتمسه النار أبدًا وإن اقتصادًا في سبيل وسنة خير من اجتهاد في خلاف سبيل وسنة» «بر شما واجب است كه بر طريق قرآن و سنت باشيد و هر بنده اي بر راه قرآن و سنت باشد خداوند را ياد مي كند پس چشمانش از ترس خدا لبريز مي شوند و او هرگز آتش را لمس نمي كند ميانه روي در قرآن و سنت بهتر از سعي و تلاش در خلاف قرآن و سنت است».
مبحث دوم: دوري از بدعت
تعريف بدعت: بدعت در لغت يعني بوجود آوردن چيزي كه قبلاً سابقه نداشته است. الله تعالي مي فرمايد:{بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ} يعني پديد آورنده آسمانها و زمين اوست.
و در شريعت بدعت يعني آنچه مخالف كتاب، سنت يا اجماع سلف امت از اعتقادات و عبادتهاي بوجود آمده در دين باشد.
خطر بدعت:
بدعتها و نو آوري ها در دين داراي خطرات بزرگ و آثار بدي بر شخص و اجتماع دارد بلكه بر تمام اصول و فروع دين تأثير مي گذارد.
پس بدعت به معني نوآوري در دين، گفتن چيزي بر خدا بدون علم و تشريع نمودن در دين به آنچه خداوند به آن اجازه نداده است، مي باشد. و بدعت سبب پذيرفته نشدن علم و جدايي امت است. و شخص بدعت گذار گناه خود و كساني كه از او تبعيت كنند را بر دوش مي كشد همچنين بدعت سبب محروميت از نوشيدن از حوض پيامبر صلی الله علیه و سلم مي شود. از سهل بن سعد انصاري و ابوسعيد خدري رضی الله عنهما روايت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:«أَنَا فَرَطُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ مَنْ وَرَدَ شَرِبَ وَمَنْ شَرِبَ لَمْ يَظْمَأْ أَبَدًا وَلَيَرِدَنَّ عَلَيَّ أَقْوَامٌ أَعْرِفُهُمْ وَيَعْرِفُونِي ثُمَّ يُحَالُ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فأقول إِنَّهُمْ مِنِّي فَيُقَالُ إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أحدثوا بَعْدَكَ فَأَقُولُ سُحْقًا لِمَنْ بَدَّلَ بَعْدِي»[45] «من قبل از شما بر سر حوض مي روم تا آنجا را براي شما آماده كنم هركس از كنار من عبور كند از آن مي نوشد و هركس از آن بنوشد هرگز تشنه نمي شود گروههايي از كنار من مي گذرند هم من آنها را مي شناسم و هم آنها مرا ميشناسند ولي بين من و آنها فاصله مي اندازند. مي گويم: اينها از امت من هستند. گفته ميشود: شما نمي دانيد كه بعد از شما چه بدعتها و نوآوريهايي در دين ايجاد كردند. آنگاه مي گويم: دور باد كساني كه بعد از من دين را تغيير دادند».
بدعت، زشت گردانيدن دين و تغيير دادن نشانه هاي آن است. خلاصه اينكه بدعت خطر بزرگي بر مسلمانان در كار دين و دنيايشان است.
اسبابي كه موجب پيدايش بدعت مي شود
براي پيدايش بدعت اسباب بسياري وجود دارد كه مهمترين آنها دوري از كتاب خدا و سنت رسولش صلی الله علیه و سلم و منهج سلف صالح است. امري كه منجر به جهل به مصادر شريعت مي شود.
و از سببهاي منتشر شدن بدعت، چسبيدن به شبهات و اعتماد نمودن تنها به عقل و شركت در مجالس فساد، اعتماد نمودن به احاديث ضعيف و موضوع كه بدعتگذاران بر بدعتهايشان به آنها استدلال مي كنند، شبيه شدن به كافران، تقليد نمودن از اهل گمراهي و چيزهايي مانند اين كه از اسباب خطرناك بدعت ميباشند.
خطر بدعت:
كسي كه در كتاب و سنت تأمل و تدبر نمايد مي يابد كه بدعت در دين حرام و بر صاحبش برگردانده مي شود و هيچ فرقي بين بدعتها نيست و اگر درجات تحريم فرق مي كند به اندازه نوع بدعت است.
معلوم و روشن است كه نهي از بدعت به يك صورت در سخن پيامبر صلی الله علیه و سلم آمده است:«إِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»[46] «از نوآوري در کارهاي دين بپرهيزيد که هر نوآوري بدعت و هر بدعتي گمراهي است» و ميفرمايد: «مَنْ أَحْدَثَ فِي أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ»[47] «هرکس در دين ما چيزي را که جزء آن نيست ايجاد کند باطل است». اين دو حديث دلالت دارند بر اينكه هر نوآوري در دين بدعت است و هر بدعتي مردود و غير قابل قبول مي باشد و معني آن اين است كه بدعت در عبادتها و اعتقادات حرام است ولي درجات تحريم آن بر حسب نوع بدعت فرق مي كند بعضي از آنها بدعتهايي هستند كه كفر صريح مي باشند مانند طواف نمودن به دور قبرها به منظور تقرب جستن به صاحبان آن و پيشكش كردن قرباني، نذر، درخواست مستقيم دعا از صاحبان آن، و طلب فريادرسي از آنها و از آن جمله چيزهايي كه جزو وسايل شرك مي باشد: ساختن بارگاه بر قبرها و نمازخواندن و درخواست نمودن نزد آنها است.
بعضي از بدعتها گناه و معصيت هستند مانند برپا داشتن عيدهايي كه در شريعت وارد نشده است، اذكار ساخته شده، گوشه نشيني، روزه داري كه در آفتاب ايستاده است.
مبحث سوم: نكوهش از تفرقه و اختلاف
خداوند تفرقه را نكوهش كرده و از راهها و اسبابي كه مؤيد آن است برحذر داشته است. نصوص از كتاب و سنت بر پرهيز كردن از تفرقه و اختلاف دلالت دارند و سرانجام بد آن را روشن كرده اند و آن از بزرگترين اسباب خواري و پستي در دنيا و عذاب و رسوائي و سيه رويي در آخرت است. الله تعالي ميفرمايد:{وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ**يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ**وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}[48] «شما مانند كساني نباشيد كه پس از آنكه آيات روشن برايشان آمد راه تفرقه و اختلاف را پيمودند و برايشان عذابي بزرگ است روزي كه چهره هايي نوراني و چهره هايي سياه مي گردند. اما به كساني كه سياه روي شده اند مي گويند آيا بعد از ايمانتان كافر شديد؟ پس به خاطر آنچه كفر ورزيديد عذاب را بچشيد و اما كساني كه نوراني هستند همواره در رحمت خداوند جاويدانند». ابن عباس ميگويد:(تبيض وجوه أهل السنة والجماعة وتسود وجوه أهل البدعة والفرقة) «اهل سنت و جماعت رخسارشان سفيد و اهل بدعت و فرقه گرايي رخسارشان سياه ميگردد».
الله تعالي مي فرمايد:{إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ}[49] «آنانكه در دينشان تفرقه ايجاد كردند و به دسته ها، گروه ها و فرقه ها تبديل شدند تو در هيچ چيز با آنها نيستي كار آنها با خداست و سپس آنها را به آنچه كرده اند آگاه مي كند».
اين آيات بر ذم و نكوهش تفرقه و خطرات آن بر امت در دنيا و آخرت دلالت دارند و آن سبب هلاكت و نابودي اهل كتاب كه يهودي و نصاري بودند، شد و آن سبب هر نوع انحرافي است كه در انسان واقع مي شود.
در سنت احاديث بسياري در ذم و نكوهش تفرقه و اختلاف و تشويق بر جماعت و اتحاد وجود دارد كه از آن جمله امام احمد و ابوداود از معاويه رضی الله عنه روايت مي كنند كه او ايستاد و گفت: آگاه باشيد كه همانا رسول الله صلی الله علیه و سلم ميان ما ايستاد و فرمود:«أَلَا إِنَّ مَنْ قَبْلَكُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ افْتَرَقُوا عَلَى ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً وَإِنَّ هَذِهِ الْمِلَّةَ سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ ثِنْتَانِ وَسَبْعُونَ فِي النَّارِ وَوَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَهِيَ الْجَمَاعَةُ»[50] «آگاه باشيد كه قبل از شما اهل كتاب به هفتاد و دو گروه تبديل شدند و اين امت نيز به هفتاد و سه گروه تبديل مي شود هفتاد و دو گروه از آنها در آتش هستند و يك گروه در بهشت است و آن جماعت مي باشد». پيامبر صلی الله علیه و سلم خبر داده كه امت او به هفتاد و سه گروه تقسيم مي شوند و هفتاد و دو گروه در آتش هستند شكي نيست آنها كساني هستند كه مانند گذشتگان در باطل فرو رفته اند سپس اين اختلافي كه پيامبر صلی الله علیه و سلم به آن خبر مي دهد، يا فقط در دين يا در دين و دنيا روي مي دهد سپس به دين برمي گردد. و مي شود اختلاف تنها در دنيا باشد. به هر حال گروه گروه شدن و اختلاف ناگزير در امت واقع شده اند و پيامبر صلی الله علیه و سلم امتش را از آن برحذر داشته تا كسي را كه خداوند بخواهد او را سلامت بدارد، نجات دهد.
اختلاف و گروه گروه شدن سبب هلاكت و نابودي امتهاي گذشته شده است
اگر در قرآن و سنت بينديشيم سببهاي نابودي امتهاي گذشته پراكنده شدن و اختلاف بسيار، خصوصاً اختلاف در كتاب نازل شده بر آنها، مي يابيم.
حذيفه رضی الله عنه به عثمان رضی الله عنه گفت:(أدرك هذه الأمة، لا تختلف في الكتاب كما اختلفت فيه الأمم قبلهم) «اين امت را درياب تا در كتاب همانگونه كه امتهاي سابق در آن دچار اختلاف شدند، دچار اختلاف نگردند». هنگامي كه ديد اهل شام و عراق در حرفهاي قرآن دچار اختلاف هستند اختلافي كه رسول الله صلی الله علیه و سلم از آن نهي كرده است. فايده آن دو چيز است:
اول اينكه: حرام بودن اختلاف در اينگونه مسائل.
دوم اينكه: توجه نمودن به كساني كه قبل از ما بوده اند و دوري نمودن از شباهت به آنها. الله تعالي مي فرمايد:{ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ}[51] «اين به خاطراين است كه خداوند كتاب[تورات] را به حق نازل كرده و كساني كه در باره آن با يكديگر به اختلاف پرداختند در بدبختي دوري افتاده اند.» و مي فرمايد:{وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ}[52] «و كساني كه به آنها كتاب آسماني داده شده بود با يكديگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم پيدا كردند و به خاطر حسدي كه در ميانشان وجود داشت».
و دليل از سنت آنچه است كه ابوهريره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روايت مي كند كه فرمود:«ذَرُونِي مَا تَرَكْتُكُمْ فَإِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِكَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَى أَنْبِيَائِهِمْ فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَإِذَا نَهَيْتُكُمْ عَنْ شَيْءٍ فَدَعُوهُ»[53] «در مورد چيزهايي كه از شما واگذاشته ام چيزي نپرسيد. كساني كه پيش از شما بودند بخاطر زياد سؤال كردن، و اختلاف بر سر پيامبرانشان، هلاك شدند هرگاه شما را به چيزي امر كردم آن را به اندازه توان و قدرتتان انجام دهيد و اگر شما را از چيزي نهي كردم آن را رها كنيد». در اين حديث پيامبرص به آنها امر ميكند از سؤال نمودن به آنچه آنها را امر ننموده، خودداري كنند زيرا چيزي كه سبب هلاكت گذشتگان شد، زياد سؤال كردن بود سپس با گناه كردن بر پيامبرانشان اختلاف كردند يعني به آنچه پيامبرانشان به آنها امر مي كردند، مخالفت نمودند.
آيا اختلاف رحمت است؟!
بعضي از مردم با اعتماد بر حديث موضوع(اختلاف أمتي رحمة) «اختلاف امت من رحمت است» ادعا مي كنند كه وجود اختلاف، رحمت و بركت است. و اين سخن به وسيله كتاب، سنت و عقل مردود مي باشد. بعضي از آيات و احاديث وارده در نكوهش اختلاف و گروه گروه شدن را ذكر كرديم. و آن براي كسي كه اهل تدبر و تأمل باشد، كفايت مي كند.
بلكه قرآن بر اينكه اختلاف با رحمت سازگاري ندارند و ضد هم هستند، دلالت دارد. الله تعالي مي فرمايد:{وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ**إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ}[54] «پيوسته در اختلافند مگر كسي كه پروردگار تو به او رحم كرده است».
و حديثي كه ياران اين ادعا به آن استدلال مي كنند باطل و صحيح نمي باشد و چيزي از آن در كتاب و سنت يافت نميشود. و اين براي باطل بودن اين ادعا كافي است علاوه بر اين چيز معقول و پسنديده اي نيست، انسان عاقل تصور نمي كند كه اختلاف، رحمت باشد. پس از آنكه ما فساد و تباهي هاي خطرناك آن را دانستيم، نتيجه آن دشمني، كينه و جدايي است بلكه چه بسا جنگ و خونريزي كه بسياري از آنچه بين مردم روي داده به بخاطر اختلاف بوده است و حتي در بعضي از مسائل فروع نيز رخ داده است.
راه رهايي و نجات از گروهها و اختلافات
معلوم و آشكار است كه دسته رستگار و نجات يافته و ياري شده همان جماعت هستند. و جماعت به كساني گفته مي شود كه بر مسيري كه موافق منهج پيامبر صلی الله علیه و سلم و اصحابش هستند، قرار داشته و از آن تجاوز ننمايند و از آن به هيچ طرفي منحرف نگردند.
شاطبي: در كتاب الاعتصام مي گويد:(إن الجماعة ما كان عليه النبي وأصحابه والتابعون لهم بإحسان) «جماعت آنچه است كه پيامبر، اصحاب و تبعيت كنندگان از آنها به نيكي، برآن قرار دارند».
راه نجات و رستگاري همان تبعيت و پيروي از منهج اهل سنت و جماعت بصورت قولي، عملي و اعتقادي و عدم مخالفت يا جدا شدن از آنها مي باشد. الله تعالي مي فرمايد:{وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَسَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}[55] «و هركس بعد از روشن شدن حق و هدايت با رسول خدا مخالف نمود و راه غير مؤمنان را براي پيروي برگزيد او را در همان جهت انتخابي قرار داده و سرانجام وارد جهنمش خواهيم كرد كه سرانجام بدي است» و ميفرمايد:{وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}[56] «اين راه راست من است از آن پيروي كنيد و از راهها و مناهج بپرهيزيد كه باعث دچار تفرقه در راهش خواهيد شد اينها چيزهايي است كه خداوند شما را به آن سفارش مي كند باشد كه تقوا پيش گيريد».
و از سنت، ترمذي و ديگران از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روايت ميكنند كه رسول الله صلی الله علیه و سلم مي فرمايد:«لَا يَجْمَعُ أُمَّتِي أَوْ قَالَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى ضَلَالَةٍ وَيَدُ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ»[57] «امت من بر گمراهي يا فرمودند امت محمد بر گمراهي جمع نمي شوند و دست خداوند با جماعت است».
و با اين عبارت به سخنمان پايان مي دهيم كه راه نجات و رسيدن به سعادت، تمسك و چنگ زدن به كتاب الله تعالي است كتاب شكست ناپذيري كه به هيچ وجه باطل در آن راه نمي يابد، از جانب كسي كه كارهايش از روي حكمت و بسيار ستوده صفات است، نازل گشته است . همچنين تمسك جستن و چنگ زدن به سنت ثابت شده پاك رسول الله صلی الله علیه و سلم كه از روي هوا و آرزو سخن نمي گويد و آنچه مي گويد جز وحي نمي باشد. اين دو يعني كتاب و سنت تنها مراجع براي عقيده اسلام و شريعت مي باشند. پس هر منهجي كه از اين راه اجتناب نمايد آن منهج خسارتمند و زيانكار است. متمسك شدن به سنت همان راه مؤمنان و راه رسيدن به رضايت پروردگار عالميان و سنگري محكم است و اين همان منهجي است كه خداوند به وسيله آن امت را از بدعت بدعتگذاران و پذيرش دروغگويان، تأويل و تفسير جاهلان و تحريف غلوكنندگان حفظ مي كند.
و اين همان راهي است كه به وسيله آن امت در صدر اسلام اصلاح شدند و رستگاري و نجاتي جز بازگشت به آن برايمان وجود ندارد. امام دارالهجره، امام مالك بن انس: مي گويد:(لا يصلح آخر هذه الأمة إلا بما صلح به أولها) «آخر اين امت جز به وسيله آنچه اول اين امت اصلاح شد، اصلاح نمي گردد». و آنچه اول اين امت به وسيله آن اصلاح گرديد عمل به كتاب خدا و سنت رسولش صلی الله علیه و سلم بود و آنچه بر مسلمان در اين راه واجب مي باشد اين است كه به كتاب و سنت به فهم سلف صالح و منهج آنها عمل نمايد. بخاطر اين سخن الله تعالي كه ميفرمايد: {وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَسَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}[58] «و هركس بعد از روشن شدن حق و هدايت با رسول خدا مخالف نمود و راه غير مؤمنان را براي پيروي برگزيد او را در همان جهت انتخابي قرار داده و سرانجام وارد جهنمش خواهيم كرد كه سرانجام بدي است».
پس تبعيت و پيروي از راه مؤمنان كه صحابه و پيروي كنندگان از آنها به نيكي از امامان هدايت يافته قرار دارند، راه نجاتي است كه از الله تعالي مي خواهيم امت اسلامي را براي تمسك به كتاب پروردگارش و سنت پيامبرش صلی الله علیه و سلم و تبعيت از راه مؤمنان موفق بدارد.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين وصلى الله على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين.
[1] توبه 71
[2] صحيح البخاري برقم (17)
[3] مائده 56
[4] صحيح بخاري برقم (6168)
[5] صحيح البخاري برقم (3688)
[6] توبه 100
[7] فتح 18
[8] حشر 8- 10
[9] صحيح مسلم : حديث برقم (2496)
[10] صحيح البخاري حديث برقم(3673) ، ومسلم كتاب الفضائل حديث رقم (2540، 2541).
[11] (مد، پيمانه اي است كه برخي آنرا به اندازة پُري دوكفِ دست دانسته اند)
[12] احزاب 33
[13] صحيح مسلم حديث برقم (2408)
[14] احزاب 32- 34
[15] تفسير ابن كثير 6 / 411
[16] شعراء 214
[17] صحيح البخاري برقم (4771) ، ومسلم برقم (204) .
[18] رواه مسلم برقم (2699) .
[19] رواه أحمد (4 / 129- 127) ، والترمذي (7 / 438) بسند صحيح
[20] صحيح البخاري برقم (3654) و مسلم
[21] صحيح البخاري برقم (3689) . ومسلم برقم (2398)
[22] صحيح مسلم برقم (2401)
[23] صحيح البخاري برقم (3702) . ومسلم برقم (2405)
[24] رواه أحمد (1 / 188) ، وأصحاب السنن بسند صحيح .
[25] نساء 95
[26] نساء 116
[27] صحيح مسلم برقم (55)
[28] نساء 59
[29] صحيح البخاري برقم (7137) .
[30] صحيح البخاري برقم (7144)
[31] رواه ابن أبي عاصم في السنة (2 / 507) بسند صحيح
[32] نساء 115
[33] الترمذي برقم (2167) ، السنة لابن أبي عاصم برقم (80) .
[34] صحيح البخاري برقم (7143)
[35] آل عمران 103
[36] حشر 7
[37] نساء 59
[38] شوري 10
[39] تفسير ابن كثير (2 / 304) .
[40] صحيح مسلم برقم (1715) و احمد
[41] رواه مالك في الموطأ (2 / 899) .
[42] سنن ابن ماجه (1 / 16) المقدمة . وصحيح ابن ماجه للألباني (1 / 6) .
[43] سنن أبي داود(5/13)والترمذي مع تحفة الأحوذي(7/438)
[44] صحيح البخاري برقم (7280) .
[45] صحيح البخاري برقم (6583) ، ورقم (6584) ، وصحيح مسلم برقم (2290) .
[46] رواه الإمام أحمد في المسند(1/435)، والدارمي في السنن(1/78)،والحاكم في المستدرك(2/ 318) وقال صحيح الإسناد ووافقه الذهبي .
[47] صحيح البخاري برقم (2697) ، وصحيح مسلم برقم (1718) .
[48] آل عمران 105- 107
[49] انعام 159
[50] رواه أحمد (4 / 152) . وأبو داود (5 / 5) وغيرهما بسند صحيح .
[51] بقره 176
[52] آل عمران 19
[53] صحيح البخاري برقم (7288) ، وصحيح مسلم برقم (1337) .
[54] هود 118- 119
[55] نساء 115
[56] انعام 153
[57] رواه الترمذي (4 / 466) ، وغيره بسند صحيح
[58] نساء 115
بسم الله الرحمن الرحیم